حسن بَصْری، شهرت حسنبن ابوالحسن یسار، متکلم ، مفسر ، محدّث ، واعظ ، فقیه و یکی از هشت زاهد معروف قرن اول و دوم است.
وی به امامالتابعین، سیدالتابعین و شیخالاسلام ملقب، و کنیهاش ابوسعید یا ابومحمد یا ابوعلی بود. [۱] [۲] [۳] [۴]
محل ولادت
حسن در مدینه به دنیا آمد و در وادیالقری (از مضافات مدینه ) پرورش یافت. [۵] [۶]
در تاریخ تولد او اتفاقنظر وجود ندارد.
به گفته عطار [۷] حسن در دوره حیات پیامبر اکرم صلیاللّهعلیهوآلهوسلم متولد شد.
به گفته وَکیع ، [۸] در زمان قتل عثمان (در سال ۳۵) حسن ده ساله و به گفته ابنسعد [۹] چهارده ساله بود. [۱۰]
به نظر میرسد که قول اخیر درستتر باشد، زیرا ابنسعد (متوفی ۲۰۳) نزدیکترین فرد به زمان حسن بوده است.
علاوه بر این، او در جای دیگری [۱۱] تأکید کرده است که حسن دو سال پیش از قتل خلیفه دوم متولد شد. [۱۲]
اگر حسن در زمان قتل عثمان چهارده ساله بوده است، باید در سال ۲۱ بهدنیا آمده باشد، ضمن آنکه وکیع [۱۳] و صَفَدی [۱۴] نیز همین تاریخ را پذیرفتهاند.
پدر
پدر حسن اهل میسان (شهرکی متصل به دَسْتُمِیسان، همان دشت میشان در خوزستان کنونی) و نخست مسیحی و نامش یسار یا فیروز (پیروز) بود. [۱۵] [۱۶] [۱۷]
فیروز در یکی از فتوح اسلامی اسیر شد و در جرگه موالی درآمد.
سپس او را به مدینه بردند و پس از مدتی آزاد شد.
در آنجا او با رُبَیع بنت نَضْر یا جابربن عبداللّه انصاری یا فرد دیگری از انصار ، پیوند ولاء داشت. [۱۸] [۱۹] [۲۰]
از اینرو، حسن را انصاری میخواندند. [۲۱]
مادر
مادر حسن، خَیرَه، کنیهاش امّ الحسن، در فتح میسان به اسارت درآمد و با امّسلمه، همسر پیامبر، یا کسان دیگری پیوند ولاء داشت. [۲۲] [۲۳] [۲۴] [۲۵] [۲۶]
خیره به زنان قرآن میآموخت و برای آنان وعظ میکرد.
همچنین او را از راویان موثق حدیث دانستهاند که از دو همسر پیامبر ، امّسلمه و عایشه ، حدیث روایت میکرد و دو پسرش، حسن و سعید، و دیگران از او روایت میکردند.
علمای بزرگ اهل سنّت نیز احادیث او را نقل کردهاند.
او به تعلیم فرزند خود اهتمام جدّی داشت و حسن در اشتغال به قصهگویی و وعظ از مادر خود متأثر بود. [۲۷] [۲۸] [۲۹] [۳۰]
حفظ قرآن
حسن در دوازده سالگی یا چهارده سالگی قرآن را از بر کرد و گفتهاند هر سورهای را که میآموخت شأن نزول و تأویل آن را نیز فرامیگرفت.
ازدواج
در سال دوم خلافت امام علی علیهالسلام، حسن به شانزده سالگی رسید و همراه خانوادهاش به بصره سفر کرد و پس از مدتی با زنی ایرانیالاصل ازدواج کرد و از او صاحب دو پسر و یک دختر شد. [۳۱] [۳۲] [۳۳] [۳۴]
حسن بصری و امویان
حسن هفتاد سال از عمر خود را در دوره امویان گذراند.
چون خلیفه عمربن عبدالعزیز در سیاست رفتاری شایسته داشت، حسن نیز با وی مناسباتی مبتنی بر شفقت و نیکخواهی داشت و دوازده نامه به او نوشت که در آنها به توضیح صفات پیشوای عادل، تحذیر وی از فریبهای دنیا ، دعوت به زهد و پارسایی ، اندرزگویی و تسلیت او به سبب مرگ فرزندش پرداخت. [۳۵] [۳۶]
حتی یک بار خلیفه او را عهدهدار منصب قضا کرد.
پیش از این تاریخ نیز در سال ۴۳ در دستگاه ربیعبن زیاد حارثی ، از اصحاب امام علی علیهالسلام، به کتابت و منشیگری مشغول بود. [۳۷] [۳۸]
همچنین نقل است که وی سه سال در شاپور ، کاتب انسبن مالک بود. [۳۹]
با این حال، حسن به شدت با برخی از خلفای عصر خود و کارگزاران ستمگر آنان، بهویژه حجاجبن یوسف ثقفی ، مخالفت مینمود، بیآنکه شورشهای مسلحانه برضد آنان را تأیید کند. [۴۰] [۴۱] [۴۲][۴۳]
گاهی نیز در برخورد با حکام جائر، بر مبنای تقیه سلوک میکرد. [۴۴]
برخورد با حجاج
در سالهایی که حجاج حاکم عراق بود حسن بارها بر او لعنت فرستاد و برخورد او با حجاج چنان بود که حجاج بارها تصمیم به قتل او گرفت. [۴۵] [۴۶]
به گزارش یعقوبی [۴۷] و ابنندیم [۴۸] حسن، عبدالرحمانبن محمدبن اشعث را در قیام بر ضد حجاج همراهی نمود؛ اما این قول درست به نظر نمیرسد، زیرا ابنسعد [۴۹] تصریح دارد بر اینکه حسن، مردم را از همراهی با سپاه اشعث نهی کرد.
همچنین او اصحاب خود را از پیوستن به شورش یزیدبن مهلَّب نیز منع میکرد و دلیل این کار نیز اعتقاد او به ناشایستگی رهبرانِ دو شورش مزبور بود. [۵۰] [۵۱]
حسن بصری و ابنسیرین
در میان معاصرانِ معارضِ حسن، معروفتر از همه ابنسیرین است که مخالفت آن دو با یکدیگر مَثل شده و گویند: «جالِسْ اِمّاالحَسَنَ اَوْ اِبْنَ سیرین». [۵۲] [۵۳]
ظاهراً این مخالفت معلول برخوردهای تند حسن با حکام ــخاصه حجاج ــ و شیوه ابنسیرین در تسلیم در برابر حکام و بلکه پشتیبانی از آنان بوده است. [۵۴] [۵۵]
حسن مقرری گرفتن از بیتالمال و قبول هدایای حاکمان را با شرایطی جایز میشمرد و بیشتر آن مقرری را به دیگران میبخشید.
گاهی نیز، به سبب مخالفتهای او با ایشان، مقرریاش را از بیتالمال قطع میکردند. [۵۶] [۵۷] [۵۸]
همچنین نقل است که در روزگار معاویه ، او در برخی از جنگهای مسلمانان با دشمنان خارجی شرکت کرد. [۵۹] [۶۰] [۶۱]
اساتید
حسن استادان بسیاری داشت که برجستهترین آنان انسبن مالک ، جابربن عبداللّه انصاری ، حُذَیفه یمانی ، عبداللّهبن عباس ، حِطّانبن عبداللّه ، عمرانبن حُصَین و اَحنَف بن قیس بودند. [۶۲] [۶۳][۶۴] [۶۵] [۶۶] [۶۷]
علاوه بر این، به گزارش ابنسعد، [۶۸] او از ابوهُرَیرَه و سَمُرَهبن جُندَب نیز حدیث فراگرفته؛ اما خود ابنسعد در ادامه [۶۹] از برخی افراد اقوالی نقل کرده که مبنی بر عدم سماع حسن از ابوهریره است.
ضمن آنکه پارهای از روایات و برخوردهای حسن حکایت از خردهگیری او از این دو دارد. [۷۰] [۷۱]
منابع تفسیری بصری
حسن در مقام تفسیر ، علاوه بر تفسیر قرآن به قرآن ، در تفسیر نصوص قرآن و توضیح احکام آن، پیاپی از احادیث نبوی و قدسی و اقوال صحابه ، از جمله امام علی علیهالسلام، ابنعباس وابنمسعود و تابعین ، بهره میبرد.
از دیگر منابع تفسیری او اسرائیلیات و اقوال اهل کتاب و منقولات کسانی همچون کعبالاحبار ، وهْببن منبِّه و عبداللّهبن سلام بود. [۷۲] [۷۳]
بسیاری از اقوال او در تفاسیری چون تفسیر طبری [۷۴] و تفسیر ابنکثیر [۷۵] و نیز در کتابهای صوفیه ، از جمله در حلیهالاولیاء اثر ابونعیم اصفهانی ، [۷۶] احیاء علومالدین غزالی [۷۷] [۷۸] [۷۹] والرساله القشیریه قشیری [۸۰] نقل شده است. [۸۱]
او در تفسیر خود مدام از آیات ناسخ و منسوخ سخن گفته و البته در منسوخ شمردن برخی آیات اشتباه کرده است. [۸۲]
عنایت به عقل ، توجه به ابعاد قرآن و لایههای باطنی آن و اهتمام به تأویل ، در مکتب قرآنشناسی حسن جایگاهی درخور دارد. [۸۳]
همچنین او در بسیاری از آیات، قرائت خاص خود را دارد و پارهای از قرائتهای او نادر شمرده شده و از برخی نیز انتقاد شده است. [۸۴] [۸۵] [۸۶]
منابع حدیثی بصری
حسن سیصدتن از صحابه رسول خدا صلیاللّه علیه وآله و سلم را درک کرد و با هفتاد نفر از کسانی که در غزوه بدر حضور داشتند مصاحبت داشت و بسیاری از احادیث را از آنان فراگرفت و برای دیگران روایت کرد. [۸۷]
او به احادیث، آگاهی فوقالعاده داشت و محدّثان بزرگ سنّی و شیعی، روایتهای او از سنّت رسول صلیاللّهعلیهوآلهوسلم و سخنان امام علی و امام حسن علیهماالسلام و نیز روایتهایی را که او در طریق آنها قرار دارد، نقل کردهاند. [۸۸] [۸۹] [۹۰] [۹۱] [۹۲] [۹۳]
نقل احادیث حضرت علی (ع)
با ملاحظه روایات و اقوال و خطبههای او میتوان به این نتیجه رسید که از صحابه و تابعین اشخاص بسیار کمی به اندازه او در بازگو کردن کلمات امام علی علیهالسلام اهتمام داشتهاند.
با وجود این، به دلیل شرایط حاکم بر زمانه، حسن در بسیاری موارد سخنان امام علی علیهالسلام را بدون تصریح به نام گوینده اصلی و گاهی با عنوان «فقد قیل» (گفته شده) یا با تعبیر کناییِ «ابوزینب» و «یکی از صالحان» نقل کرده است.
شاید هم به دلیلِ وضوحِ انتسابِ سخنان مزبور به امام علی، نیازی به تصریح نام آن حضرت نمیدیده است.
این احتمال نیز وجود دارد که او به نام امام تصریح نموده است، اما کسانی که آن گفتهها را از وی شنیدهاند، از ترس یا به دلایل دیگر، آن سخنان را از زبان وی بدون انتساب به امام بازگو کردهاند. [۹۴][۹۵] [۹۶] [۹۷] [۹۸] [۹۹]
نحوه بیان احادیث
در مقابل، به احادیثی که حسن نقل کرده، ایراداتی نیز گرفته شده که از آن جمله است: تدلیس ، ارسال ، و نقل به معانی نه الفاظ . [۱۰۰] [۱۰۱] [۱۰۲] [۱۰۳] [۱۰۴] [۱۰۵] [۱۰۶]
گفتنی است که گاهی حسن در مقام نقل حدیث از معیارهای عقلی بهره برده است. [۱۰۷]
علمیت در فقه
گذشته از مقام حدیثی، حسن از فقیهان بزرگ و مفتیان مؤثر نیز بود. [۱۰۸] [۱۰۹]
کتابهای متعددی به نقل آرای فقهی منسوب به حسن اختصاص یافته است، از جمله فقهالحسنالبصری، در هفت جلد، تألیف قاضی ابوعبداللّه محمدبن مُفَرِّج قرطبی [۱۱۰] [۱۱۱] و موسوعه فقهالحسنالبصری، در دو جلد، تألیف محمد رواس قلعهجی.
آرای فقهی حسن به کتاب ، سنّت ، اقوال صحابه و اجتهاد به رأی ، متکی است. [۱۱۲]
آراء خاص فقهی
از میان آرای خاص فقهی او به این موارد میتوان اشاره کرد:
عدم جواز وضو با نبیذ ( شراب خرما ) و جواز متعه حج که برخی از آن به عنوان حج تمتع یاد میکنند (که این دو نظر برخلاف رأی بسیاری از خلفا و فقهای اهلسنّت است)؛ عدم جوازِ حبسِ مدیونی که قادر بهادای دین خود نیست؛ حق طلاق برای زن درصورتیکه همسرش نتواند هزینه زندگی او را تأمین کند؛ زنی که باید عدّه وفات یا طلاق نگه دارد، به محض وضع حمل یا سقط شدن جنین ،عدّه او به سر میرسد؛ در جنگ مسلمانان با غیرمسلمانان، مسلمانان حق ندارند اسیران غیرمسلمان را بکشند و باید یا آنان را آزاد کنند یا در برابر آنان فدیه بگیرند و رهایشان نمایند. [۱۱۳] [۱۱۴][۱۱۵] [۱۱۶] [۱۱۷] [۱۱۸] [۱۱۹] [۱۲۰]
فعالیت در وعظ و خطابه
حسن به وعظ و خطابه نیز میپرداخت.
در دوره او فساد و تباهی در جامعه رواج بسیار داشت.
در این اوضاع، حسن برای مقابله با فساد به وعظ پرداخت و چون خود به آنچه میگفت عمل میکرد، وعظ او نیز بر مخاطبان اثر میگذاشت. [۱۲۱] [۱۲۲] [۱۲۳]
با اینکه وی ایرانیتبار بود و زبان مادریاش عربی نبود، خطابههای او چنان فصیح بود که حتی حَجاج ــ که خود در فصاحت کمنظیر بود و از حسن کینهها به دل داشت ــ اعتراف میکرد «حسن در خطابه از همه تواناتر است». [۱۲۴] [۱۲۵] [۱۲۶] [۱۲۷]
به دلیل همین فصاحتِ وی بود که موعظههای او را در روزگار حیاتش، و دستکم اندکی پس از وفاتش، فراهم آوردند و برخی مؤلفان قدیم و جدید، درباره مواعظ و اندرزهای او آثار مستقلی نوشتند.[۱۲۸] [۱۲۹]
حتی پس از مرگ حسن مواعظ او عامل گرایش قدرتمندان به رعایت موازین اخلاقی و بازداشتن آنان از تبهکاری بوده است. [۱۳۰] [۱۳۱] [۱۳۲]
موضوعات مواعظ بصری
مواعظ حسن در موضوعات گوناگونی بود.
گاهی از مکارم اخلاق و آداب حسنه ، گاهی از تقوا و پرهیزکاری و گاهی از فرجامِ بدِ حکام و ثروتمندانی که به مردم ستم میکنند و حقوق خلق را پایمال مینمایند، سخن میگفت. [۱۳۳] [۱۳۴][۱۳۵]
وفات
حسن در ۱۱۰ در بصره درگذشت و در همانجا به خاک سپرده شد [۱۳۶] [۱۳۷]
آرامگاه او از دیرباز شناخته شده بوده و مقدسی [۱۳۸] از آن یاد کرده و امروزه نیز پابرجاست. [۱۳۹] [۱۴۰]
تألیفات حسن بصری
ه طور قطع نمیتوان گفت که حسن صاحب چه آثاری بوده است.
ذهبی [۱۴۱] گزارش کرده است که آثاری که در آنها علم بود از حسن برجایماند.
اما بنابه گفته ابنسعد ، [۱۴۲] حسن همه کتابهایش را، به جز یکی، سوزاند.
با وجود این، چندین اثر به او منسوب است، از جمله: نامهای به عبدالملکبن مروان (کتابٌ الیعبدالملکبن مروان فی الرّدّ علیالقدریه)، که هلموت ریتر آن را تصحیح کرده و بسیط [۱۴۳] عیناً همان را در کتاب خود آورده است؛ رساله حکایت قضا و قدر به فارسی ، که به نظر میرسد با نامه یاد شده بیارتباط نباشد؛ شروط الامامه؛ الاسماءالادریسیه، در تصوف ؛ [۱۴۴] نزول القرآن. [۱۴۵] [۱۴۶] [۱۴۷][۱۴۸] [۱۴۹] [۱۵۰] [۱۵۱] [۱۵۲] [۱۵۳] [۱۵۴] [۱۵۵] [۱۵۶]
حسن بصری و تصوف
بسیاری از سلسلههای تصوف، از جمله سهروردیان، طَیفوریان، مولویان و سلسلههای صوفیه هند مثل چشتیان ، به حسن بصری منسوباند و نام او در شجرهنسب احمد غزالی ، ابوبکر نسّاج، ابونجیب سهروردی، مجدالدین بغدادی و نجمالدین کبری ذکر شده است.
این سلسلهها شجرهنسب طریقتی خود را به حسن و از طریق او به امامعلی علیهالسلام میرسانند.
نقل است که پس از تولد حسن، وی را نزد امام آوردند و امام او را حسن نامید.
همچنین حسن تحت تربیتآن حضرت پرورشیافت و از ایشان خرقه گرفت و امام کلمه توحید را به او تلقین کرد. [۱۵۷] [۱۵۸] [۱۵۹] [۱۶۰] [۱۶۱] [۱۶۲] [۱۶۳] [۱۶۴]
در مقابل، افرادی همچون ابنخلدون [۱۶۵] و شاهولیاللّه دهلوی [۱۶۶] به چنین ارتباطی بین امامعلی علیهالسلام و حسن قائل نیستند.
باتوجهبه ایندو موضع متعارض، نمیتوان انکار کرد که در اثبات و نفی مصاحبت حسن با امام علی علیهالسلام مبالغه شده و گرچه دلایل متقن و کافی برای پیوندی به آن استواری در دست نیست، اصل ارتباط را نیز نمیتوان انکار کرد. [۱۶۷]
حسن در مسجد بصره حلقه درسی داشت که در آن به گفتگو درباره دانشهای گوناگون (از جمله حدیث ، فقه ، عقاید و علوم قرآنی ) میپرداخت و گاهی به پرسش درباره بعضی از مفاهیم تصوفپاسخ میداد.
در خانه او نیز مجلس مخصوصی برگزار میشد و در آنجا جز در باب مفاهیم زهد ، عبادت و معارف باطنی سخنی به میان نمیآمد. [۱۶۸]
به گزارش ابوطالب مکّی ، [۱۶۹] افرادی مثل مالکبن دینار، ثابت بنانی، ایوب سجستانی/ سَختیانی، فَرقَد سَبَخی/ سنجی و عبدالواحدبن زید در این مجالس شرکت میکردند.
شاگردان
حسن شاگردان دیگری نیز داشت، از جمله واصلبن عطاء، حبیب عجمی، غَیلان دمشقی، مَعبَد جُهَنی، محمدبن واسع، قَتاده سدوسی و عمروبن عُبَید. [۱۷۰] [۱۷۱] [۱۷۲] [۱۷۳] [۱۷۴] [۱۷۵]
اصول سلوکی بصری
به طور کلی شیوه سلوک حسن، که خود سخت به آن پایبند بود، مبتنی بود بر اصولی چون محاسبه نفس ، حزن ، استفاده از نعمتهای حلال ، اجتناب از افراط در زهد ، نکوهش اعتیاد به زندگی پرتجمل و گردآوری ثروت انبوه، دوری از شنیدن غنا ، توجه به وظایف اجتماعی، اهتمام به امور مسلمانان و ترجیح آن بر پارهای از عبادات ، دوری از رابطه مریدی و مرادی و تظاهر به شوریدگی، تخطئه نگاههای فرا انسانی به بزرگان، دوری از طفیلیگری و ارتزاق از راه دین ، و عبادت حق بدون توجه به ثواب و عقاب . [۱۷۶] [۱۷۷] [۱۷۸] [۱۷۹] [۱۸۰] [۱۸۱] [۱۸۲] [۱۸۳] [۱۸۴] [۱۸۵]
از نظر رجالشناسان سنّی و شیعه
روایات حسن در نزد عامه اهل سنّت مقبول است و بخاری و مسلم در صحیحین احادیث او را آوردهاند.
همچنین در مکه برای حسن مجلس روایت حدیث ترتیب دادند و مجاهد و عطاء و طاووس و عَمروبن شُعَیب از جمله علمای بزرگ اهل سنّت بودند که در مجلس او شرکت کردند.
ابنسعد
ابنسعد [۲۳۳] او را با عنوان جامع، ثقه و حجت ستوده، هر چند روایات مرسل او را حجت ندانسته است.
ذهبی
ذهبی در کتاب تذکرهالحفاظ [۲۳۴] حسن را امام، شیخالاسلام، حافظ و علامه و با این حال او را مدِلّس خوانده است.
ابناثیر
ابناثیر [۲۳۵] گفته است که حسن میان علم و زهد و عبادت و ورع جمع کرده بود.
ابونعیم اصفهانی
ابونعیم اصفهانی ، [۲۳۶] [۲۳۷] [۲۳۸] [۲۳۹] علاوه بر آنکه او را فقیه و زاهد و عابدی دانسته که زینت دنیا را به دور افکنده بود، روایات حاکی از احوال حسن و مواعظ او را نقل کرده است.