تازه ها
خانه »» اهل سنت »» ائمه حدیث »» زندگی نامه امام بخاری(رح)
زندگی نامه امام بخاری(رح)

زندگی نامه امام بخاری(رح)

بسم الله الرحمن الرحیم

مقدمه

«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِیْ رَسُوْلِ اَللهِ اُسْوَهٌ حَسَنَه »
«قطعاً برای شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقی نیکوست»
واژه های مبارک سنت وحدیث در قلمرو فرهنگ و معارف اسلامی تداعی کننده نام نامی و اسم گرامی ذات شریف و با برکاتی است که نور ظهورش جهان هستی را درخشان نموده است وگل وجودش مشام جان کائنات را عطراگین ساخته است.
آری سنت، یعنی میراث عظیم جاویدان آن سید وسالار عرصه ی آفرینش که امام انس و جن است و رحمت عالمین، و حدیث صورت مدوَّن این میراث گرانبها.
جایگاه رفیع و ارزشمند سنت مطهر نبوی ازآنجا مشخص میگردد که مبین و مفسر کلام الله مجید است و دومین مصدر تشریع اسلامی، کافه مؤمنان در جمیع افعال، و احوالشان مکلف به اکتفا به رسول خدا و پیروی از سنت آن حضرت اند و این وجیبه ایست که حضرت حق و حکیم مطلق بندگان خویش را به آن دستور داده و سعادت دین و دنیایشان را منوط به آن داشته است.
امام بخاری رحمه الله شخصیتی است مشهور که نامش با حدیث و سنت پیوندی ناگسستنی دارد، و این رساله به خلاصه شرح حال ایشان مزین گردیده، امام پارسا و پرهیزگاری که در پرتو تقوی و تلاش، زندگی پر برکتش را عاشقانه وقف جمع و تدوین احادیث مبارکه نبوی نمود و با برخورداری از نبوغ فکری، حافظه قوی و اعجاب انگیز، فراست و بصیرت باطنی، خلوص نیت و طهارت قلبی، عزم قاطع و خلل ناپذیر، بر همه ی دشواریها و موانع فایق آمد وکتاب «الجامع الصحیح» خود را از میان صدها هزار احادیثی که دیده و شنیده بود انتخاب وتألیف نمود. کتابی که علمای اعلام امت اسلامی آنرا صحیح ترین کتاب بعد از کتاب الله خوانده اند و به عنوان مرجع و مصدری مطمئن تأییدش کرده اند.
برای اینجانب آرزوی بس گرانبها و با ارزشی بود که درباره امام بخاری رحمهالله تحقیقی انجام دهم و در آن سرگذشت کاروان زندگی او را همراهی کنم که مملو از انواع تصویرهای ایمانی، علمی و معانی بزرگ انسانیت است.
رساله ای که اینک مورد مطالعه ی شما عزیزان قرار می گیرد، تحقیق مختصری از امام امیرالمؤمنین حدیث، حضرت محمد بن اسماعیل «امام بخاری» رحمهالله می باشد. مشتمل بر۱۲ بخش است، که به امر اساتید محترم به رشته ی تحریر درآورده ام.
در خاتمه از خداوند بزرگ می خواهم که، اخلاص راستین در تمامی جوانب زندگی به ما عنایت کند، وما را از عاملان به دستورات و فرامین او قرار دهد، و جوامع اسلامی را از شر شیاطین محفوظ داشته، فساد و فحشا و فرهنگ منحط غیر اسلامی را از ممالک اسلامی بزداید و نسیم بوستان حکومت واحد اسلامی در سراسر گیتی، مشام دل را بنوازد و عطر گلستان جهان استوار به احکام حکایت بخش اسلام، فضای هستی را خوشبو کند وآدمیان و فرشتگان را از شمیم آن سرمست نماید.

ومن الله التوفیق، طلبه حوزه علمیه عرفانی عرفان آباد عبد الجبار خرمالی ۱۳۸۴/۱/۱

محمد بن اسماعیل جعفی
تو گویی شد علم او را بخاری
امیر المؤمنین شد در احادیث
چو فضل ذوالجلالش کرد یاری
صحیح جامعش از هر کتابی
اصح آمد پس از فرقان باری
الهی تربتش را رحمت تو
کند سیراب چون ابر بهاری

« نام و نسب امام بخاری »

او ابو عبد الله محمد بن ابی الحسن اسماعیل بن ابراهیم بن مغیره بن بردزبه الجعفی، خطیب حافظ ابی بکر احمد بن علی بن ثابت بغدادی گفته است: که بردزبه مجوسی بوده و بر مذهب مجوس هم از دنیا رفته است زیرا سلام تا آن زمان هنوز وارد خراسان نشده بود. خانواده بردزبه در بخارا که یکی از شهرهای خراسان آن زمان بود اقامت گزیده بودند ولی مغیره پسر او به دست یمان بخاری جعفی والی بخارا ایمان آورده است اسماعیل پدر امام بخاری اهل علم و حدیث و دارای زهد و صلاح و تقوی بوده و حتی در مرض فوت گفته که در مال او شبه حرامی دیده نمی شود و همین پرهیز و تقوی دلیل زهد و صلاح او بوده است که به فرزندان ارجمندش سرایت نموده، همان فرزندی که جهان غرق شهرت او بوده است .
«ولادت و زادگاه امام بخاری»
امام بخاری در روز ۱۳ شوال سال۱۹۴ هجری بعد از نماز جمعه در شهر بخارا به دنیا آمد . وی در کودکی پدرش را ازدست داد و در کنار و حمایت مادرش پرورش یافت و در سن ۱۶ سالگی بعد از حفظ کردن کتابهای ابن مبارک و وکیع(در شهر بخارا) در سال ۲۱۰ هجری همراه مادرش و برادرش احمد به حج رفت . او در مکه اقامت گزید، و برادرش به بخارا باز گشت و در آنجا وفات کرد . وی در کودکی هر دو چشمش را ازدست داد و مادرش از بس که برای بهبودی وی دعا کرده بود و بر فرزندش جزع و فریاد می کرد، شبی حضرت ابراهیم خلیل الله را در خواب دید و به او گفت براثر کثرت دعای شما برای فرزندت خداوند بینائی را بازگرداند .
بخاری از پدرش مال زیادی را به ارث برد که موجب سعادت او در طلب علم گردید وی رحمه الله پس از خود فرزند ذکوری نداشته و در بخارا متولد و در همانجا به سال ۲۵۶ فوت کرده است. وی هنگامیکه ۱۱ سال داشت تجسس حدیث می کرد .
وی در ۱۶ سالگی کتب مشهور را خواند، گفته شده در کودکی هفتاد هزار حدیث را حفظ کرده است وبه حدیث عشق وعلاقه می ورزید ودر ۱۸ سالگی به حج رفت و به درک حضور وسماع درس علماء حدیث در مکه ومدینه نائل آمد .
در مکه مکرمه به نزد برجسته ترین شیوخ حدیث، چون احمد بن محمد ازرقی و اسماعیل بن سالم صایغ(زرگر) و دیگر حافظان حدیث(برای تلمذ) نشست و از نزد آنان هرچه مقدر شده بود از احادیث نبوی فرا گرفت.
در حرم شریف، به طرح مسوده«جامع صحیح» خود آغاز نمود. بعد از پایان مراسم حج، مادر و برادر بزرگتر امام بخاری یعنی احمد به بخارا بازگشتند. اما او به مدت سه سال در مکه مکرمه ماندگار شد ودر خلال این سه سال، مذاهب اهل رأی وکلام ایشان را شناخت، سپس امام بخاری از مکه رهسپار مدینه منوره گردید و در آنجا به تصنیف کتاب(تاریخ کبیر)پرداخت که از کتب نادر وبی همتاست.
وی در طول حیات خود در بلاد آسیا مدت ۱۶ سال به سیر و سیاحت و جولان پرداخت و درباره ی علوم متداوله مخصوصا حدیث تحقیق و تتبع نمود. وی بعد از آنکه مریوان شهر خود را از محمد بن سلام و محمد بن یوسف بیکندی سماع کرد در بلخ از مکی بن ایراهیم، در بغداد از عفان، در مکه از ابن مقری، در شام از فریبابی، در بصره از ابی عاصم و انصاری، در کوفه از عبدالله بن موسی، در عسقلان از آدم، در حمص از ابی یمان، و در دمشق از ابی مصهر، سماع حدیث کرده است .
«قوه حافظه بخاری»
امام بخاری دارای حافظه قوی خدادادی بوده که در قوه حفظ و تیز طبعی و سعی و اهتمام موجب اعجاب دیگران بوده از او پرسیدند آیا برای حفظ دوایی وجود دارد؟ گفت: هیچ چیز سودمند تر از سعی وکوشش وکثرت مطالعه ومداومت نظر و اهتمام نیست.
وراق بخاری می گوید: در حالی که بچه ای کوچک بود همراه ما به محضر مشایخ بصره می آمد چند روزی به این ترتیب گذشت . چیزی هم نمی نوشت بعد از ۱۶ روز ما او را منع کردیم او گفت: شما مرا زیاد لومه(سرزنش)میکنید ببینیم شما چه چیز را نوشته اید نگاه کردیم در حدود پانزده هزار حدیث را نوشته بودیم سپس تمام آن احادیث را از حفظ برای ما خواند و گفت تصور کردید که من به هدر در جمع شما شرکت می کنم و وقت و روزگار را ضایع می کنم بعد فهمیدیم که در قسمت حفظ کسی بر او تقدم ندارد.
می گویند: گاهی وقت که کتابی را به دقت مطالعه می کرد با یکدفعه مطالعه کردن آن را حفظ می نمود و صد هزار حدیث صحیح و دویست هزار حدیث غیر صحیح را در حفظ داشته است. امام بخاری در روایتی ششصد هزار حدیث و به روایتی سیصد هزار حدیث جمع کرده است .

«شمائل امام بخاری»

وی در منتها درجه حیا وشجاعت و سخا و زهد و ورع در دار دنیا و رقبت در دار بقاء بود او می گفت امیدوارم که به خدا لاقی شوم در حالی که با من حساب نکند که کسی را غیبت کرده باشم و می گفت از زمانی که دانستم غیبت حرام است هرگز غیبت کسی را نکرده ام. و می گفت: من در مدت ۱۶ سال جامع صحیح خود را از میان ششصد هزار حدیث برگزیدم و آنرا حجتی میان خود و خداوند قرار داده ام. و نیز می گفت: من در کتاب صحیح حدیثی را وارد نکردم مگر اینکه پیش از آن غسل نمودم و دو رکعت نماز گزاردم و می گفت: من در کتاب صحیح جز حدیث صحیح را ثبت و تدوین نکردم و آنچه از احادیث صحیح را به دلیل طولانی شدن کتاب فرو گزاردم بیشتر بوده است و گفت من چیزی را نمی دانم که انسان به آن نیاز داشته باشد مگر آن چیز که در کتاب و سنت وجود دارد.
وی در هر ماه پانصد درهم از محصولات زمینش بدست می آورد و همه آنها را در راه تحصیل و نشر دانش نفقه می کرد. او قلیل الاکل وکثیر الاحسان و مفرد در کرم، قامتی معتدل، نه کوتاه ونه بلند داشت گندم گون و لاغر اندام بود .
«فقه و مذهب و اجتهاد مطلق و اختیارات او»
درجه فقهی او: شیخ دارای تتبعات زیاد و قوه استنباط احکام فقهی از احادیث و آیات بوده و با دلائل قوی و معرفت کامل مسائل مهمه را استخراج کرده و مسائل فقهی را با آیات و احادیث تطبیق نموده است.
مذهب او:پیروان مذاهب اربعه ار مذهب او تنازع کرده اند. امام سبکی او را از رجال و پیر و مذهب امام شافعی آورده است.
لکن آنچه مورد نظر وتحقیق است امام بخاری خود مجتهد مطلق و غبر مقلد بوده و او شخصا قوه استنباط واستخراج احکام را داشته و دارای رأی بوده است و یک مذهب مستقلی داشته، با این وجود در صورتی که رأی او موافق به رأی یکی از ائمه بوده باشد بر حسب ورع و شرف سابقین آن را منسوب به قائل او دانسته با اینکه رأی خودش با آن هم تطبیق کرده است به هر حال مذاهب اربعه مورد قبول او نیز بوده است.
اختیارات او:بعضی از اقوال که در بین ائمه مذاهب اربعه موزّع بوده و در آن مسائل اختلافات جزئی داشته اند، امام بخاری که مجتهد مطلق بوده در آن مسائل اظهار نظر کرده و یک مذهب معین را التزام نکرده است بلکه هر مسئله ای که به اجتهاد او نزدیک بوده اخذ و اختیار کرده است، با اینکه هر مسئله از امامی باشد مسائل اختیاری او خارج از مسائل اختیاری مذاهب اربعه نبوده است و قطعاً لااقل با یکی از آنها تطبیق کرده است.

«امام بخاری و سفرش به بغداد»

امام بخاری رحمه الله رهسپار پایتخت دانش، نور و ادب گردید اما آسمان آن را صاف و آبی ندید بلکه آنرا با ابرهای حسد و رقابت های بی ارزش تیره و آلوده یافت. او به سوی این شهر چشم داشت منصب وطمع مال با جاه نمی رفت. بلکه هدف او از رفتن به بغداد این بود که آنچه از«احادیث نبوی» به نزد شیوخ آن است فرا گیرد و از دانستنیهای خویش به آن ببخشاید. شکی نیست آنچه برای بخشیدن به دیگران داشت به مراتب بیشتر از چیزهایی بود که از نزد آنان فرا می گرفت. او خود در این باره گفته است: «من با هیچ انسانی مواجه نشده مگر استفاده و بهرمندی وی از من، بیشتر از انتفاعی بوده است که من از او کسب کرده ام.» یعنی: مسافرت او به سوی بغداد بخاطر زیادت خواهی دانش و توشه بخشیدن به علمای آن شهر- از علم ومعرفتی- بوده که خداوند به او ارزانی داشته است.
امام بخاری رحمه الله وارد بغداد شد و از مردم آن استقبال گرم می دید که قیصران روم در اوج مجد و عظمتشان و در بلندای اقتدار وسلطه شان به آن روبرو نشدند. مردم بغداد او را بفاصله دو میل تکبیر گویان مورد استقبال قرار دادند و بر موکب او دینارها، درهم ها و شکر نثار کردند.( نثار کردن درهم، دینار وشکر از مراسم رایج آن زمان بوده است). با این وصف، تعظیم و اجلال آنان برای شخصیت امام بخاری به اندازه مکانت علمی او نبوده که در سینه اش حمل می کرده و در حافظه اش گنجانیده و آنرا خالص و تصفیه شده از هرگونه شائبه ای به مردم تقدیم می داشته است، (بلکه جلالت وقدر و منزلت علمی و حق فداکاریهای او بر امت اسلام، به مراتب بیش از این تکریم و گرامیداشت ها را می طلبیده است). مردم نسبت به «سنت نبوی» که دومین اصل تشریع اسلامی است، و نسبت به احادیثی که روشن، شفاف و خالص شده، از میان دو لب درفشان پیامبر معصوم صلی الله علیه وسلم بر آمده باشند سخت حریص بودند. چون قرآن کریم که در سینه ها محفوظ بود، (امکان فراگیری و دسترسی به نصوص وحی با اطمینان خاطر به آنان میسر و فراهم بود) اما احادیث شریف نبوی اینجا و آنجا پراکنده بوده است، گردآوری و مرتب کردن آنها نیازمند تلاش و مجاهدتهای زیادی بود( از آن جایی که امام بخاری رحمهالله با عبقریت ویژه اش، خود را برای این عمل مهم آماده کرده بود مردم او را بی نهایت تقدیم و احترام می کردند). متأسفانه نسبت به این امر عموم مسلمانان در بغداد به یک سو و مشائخ آن در سوی دیگر بود.
مردم مسلمان بغداد بسوی شناخت و آگاهی تلاش می ورزیدند و در پی کسب آن بودند اما مشائخ آن دست مبارزه طلبی را دراز می کردند و در این مسیر مبارک که امام بخاری قائد و پیشتاز آن بود مانع تراشی می کردند تا خود در بغداد خویش، اهل احترام و سروران دانش باقی بمانند. این بود سیمای بغداد آن روزگار، هنگامی که امام بخاری وترد آن گردید.
اما دل مشغول و گرفتاری ذهنی امام بخاری از چیزهایی بود که مشائخ بغداد برای او طراحی و تدارک می دیدند، از خود آرزو می کرد در جعبه و تیردان آنان چیزهایی بیابد که سرمایه شناخت و آگاهی علمی او را افزایش دهد. اینجاست که میان اندیشیدن و اندیشیدن و میان دیدگاه در دیدگاه فرق بسیار است!!!
حافظان حدیث پیش از ورود امام بخاری چه کردند؟ آنان اجتماع وگردهمایی را تشکیل دادند و در آن به تبادل رأی و اندیشه پرداختند و برای تنگا قرار دادن این امام صاحب مکانت نقشه ای کشیدند. نقشه ای بدین گونه طراحی شده بود که یکصد حدیث را آماده کنند متون و اسانید آن را دگرگرون نمایند و متن این اسناد را برای اسناد دیگر و اسناد این متن را برای متن دیگر قرار دهند. و سپس این یکصد حدیث مقلوب و مغلوط را به ده کس سپردند یعنی برای هر یک ار آنها ده حدیث دادند تا اگر امام بخاری مجلس خود را برگزار نماید علماء ومشائخ به دور آن جمع شوند این احادیث را بر او طرح نمایند و درباره صحت آن از وی سؤال کنند. بدون شک این آزمونی است که گذر آن بر هر شخصی هر اندازه که کم حافظه باشد دشوار است.
امام بخاری جوان در برابر این موقف اتخاذ شده چه کرده است؟ و با این امر ناگهانی و پیشبینی نشده چگونه روبرو شده است؟
آری، او حقیقتاً با یک آزمون بسیار بسیار دشوار مواجه گردیده است، زیرا در مقابل او یکصد حدیث قرار دارد که متون و اسانید آن وارونه است و در مجلس او گروهی از محدثین جمع می شوند که این احادیث مقلوب را بسیار خوب از حفظ دارند. اگر او یکی از این احادیث مقلوب و دستکاری شده را بپذیرد و به صحت آن اعتراف نماید، قطعاً اعتبار و شهرت او از بین می رود در این وقت ناگزیر حافظه او باید آماده باشد.
خوشبختانه خداوند سبحان حافظه او را همیشه آماده گردانیده است، هزاران هزار انسان به شروع مجلس به انتظار نشستند که بخاری نوجوان بزودی در آن حدیث می گوید و به پرسشگران پاسخ می گوید و برای کسانیکه مشتاقانه برای شروع مجلس بودند و نسبت به آن بیتابی و لحظه شماری می کردند، گفته می شد: به شروع مجلس چند دقیقه ای پیش نبوده است. سرانجام موعد بسر رسید و اولین شخص سؤال کننده به پاخاست و از بخاری درباره حدیثی سؤال کرد که متن واسناد آن دگرگون و معکوس شده بود، بخاری در پاسخ گفت: « آن را نمی شناسم». پیوسته آن مرد حدیثی را پس از دیگری طرح می کرد تا که از احادیث دهگانه اش فارغ گردید، و بخاری در پایان هر حدیث می گفت:«آن را نمی شناسم». در همین دقایقی که آن مرد از بخاری سؤال می کرد و او پاسخ می گفت: حاضرین مجلس به دو گروه تقسیم شده بود. یک گروه به(صحت) احادیث آشنا بودند و بسوی برخی دیگر می نگریستند و بخاری را مورد تأیید قرار می دادند. و گروه دیگری که نسبت به این احادیث آشنایی نداشتند بخاری را به عدم شناخت احادیث و درمانده از پاسخگویی متهم می کردند. درجه حرارت وشور مجلس بالا رفته بود و بخاری در همان هیبت و وقار همیشگی خود با کمال اطمینان و متانت به سوی آنان می نگریست.بخش نخست امتحان گذشت و بخاری اشتباهی مرتکب نشد . اما حقیقت این است که امتحان طولانی است… وکسی چه میداند وقتی پرسشها زیاد شود چه خواهد شد؟ (چو گل بسیار شود پیلان بلغزند) سپس شخص دوم از گروه ده نفر به پا خواست که به تدبیر شیوخ بغداد جهت اشتباه افکندن امام بخاری رحمه الله به طرح احادیث مقلوب و مغلوط موظف و انتخاب شده بود.
در بین او و بخاری عین پرسش و پاسخی جاری گردید که با فرد اولی انجام پذیرفته بود. بخاری در بخش دوم آزمون نیز پیروز بر آمد. اهل حدیث شگفت زده و مبهوط مانده بودند. همچنین مردی از پی مردی دیگر به پا می خواست و احادیث خود را بر بخاری جوان طرح می کرد، تا مجموع ده نفر با احادیث دگرگون شده شان فارغ شدند و بخاری در تمام این مدت در پاسخ هایش بر عبارت «لا اعرفه:آن را نمی شناسم» چیزی نی افزود.
وقتی امام بخاری دانست که دیگر کسی نیست از او سؤال کند، او به سوی مرد اولی کرد وگفت:اما حدیث اول صحت آن چنین است واما حدیث دوم صحت آن چنین است و به تصحیح احادیث ادامه داد تا احادیث دهگانه به اتمام رسید و هر متن را به سوی اسنادش و هر اسناد را به سوی متن خودش برگردانید.سپس به ترتیب با افراد دیگر همان کاری را انجام داد که برای فرد اولی انجام داد یعنی: متون تمام احادیث را به سوی اسانید آنها و اسانید آنها را به سوی متون آنها برگردانید. مجلس تمام شد واهل حدیث در بغداد به حفظ وحافظ بودن بخاری اقرار کردند و دقت او را در روایت و حدیث پذیرفتند و بغداد تمام شب را به سخن گفتن از چیزهایی سپری کرد که در مجلس بخاری جوان گذشته بود. و همه را به شگفتی وحیرت وا داشته بود .

« اختلاف شیخ ذهلی(شیخ نیشابور) با شیخ بخاری»

مسلم بن حجاج گفته است: هنگامی که محمد بن اسماعیل به نیشابور آمد چنان استقبالی از او کردند که برای هیچ عالمی و والی اهل نیشابور را ندیده ام که چنین استقبال و تشریفاتی قائل شوند. حتی دو الی سه مرحله به استقبال او شتافتند. محمد بن یحیی ذهلی گفته: کسی که می خواهد فردا محمد بن اسماعیل را استقبال کند من هم او را استقبال خواهم نمود. محمد بن یحیی و عموم علماء نیشابور از او استقبال کردند و با تشریفات تمام وارد شدند و به منزل بخاری های ساکن آنجا رفت. مجلس علمی دینی او گرم و پر جمعیت و از هر حیث قابل تقدیر و تمجید مورد تفسیر و استفاده بود. تا اینکه روز دوم یا سوم یک نفر از(لفظ قرآن) از او پرسید، گفت: افعال ما مخلوق است و الفاظ ما از افعال ماست چون مردم این جواب را از شیخ شنیدند اختلاف در بین آنها به وقوع پیوست عده ای گفتند بخاری گفته(لفظی بالقرآن مخلوق) و عده ای دیگر گفتند: چنین نگفته، واز زمزمه اختلاف در بین مردم افتاد، حتی یک نفر از او پرسید یا ابا عبدالله در باره اینکه قرآن به لفظ مخلوق است چه می گویی شیخ تا سه بار جواب او را نداد، پس از خواهش و الحاح او گفت: قرآن کلام خدا غیر مخلوق است. و افعال عباد مخلوق، و امتحان بدعت می باشد به هر حال علو مقالات علمی شیخ و اجتماع مردم بر او، در دل رقبا شیخ رخنه ایجاد کرد، حتی محسود بعضی از مشائخ نیشابور واقع گردید و شیخ او محمد بن یحیی ذهلی که شیخ المشائخ نیشابور بود از او بدبین گردید، و او را متهم به خلاف کرد، و مخصوصاً زمزمه افعال عباد مخلوق است بیشتر بر این بد بینی افزود به درجه که شیخ ذهلی گفت: قرآن کلام خداست و غیر مخلوق است. کسی که زعم برده و گفته:(لفظی بالقرآن مخلوق) مبدع است و مورد مجالسه و مکالمه نیست کسی که پیش محمد بن اسماعیل برود محل تهمت است، کسی وارد مجلس او نمی شود مگر اینکه بر مذهب او باشد. چنانکه به غیر از مسلم بن حجاج همه با شیخ بخاری قطع علاقه و رابطه کردند و با او مراوده داشتند. خلف ابن محمد گفته است: شنیدم که ابا عمر احمد بن نصر نیشابوری می گفت ما روزی در نزد ابی اسحاق قرشی بودیم و محمد بن نصر مروزی هم با ما بود و ذکری محمد بن اسماعیل شنیدم که می گفت: کسی که گمان برده است، که من گفته ام.(لفظی بالقرآن مخلوق) او کذاب و من این را نگفته ام. ابو عمرو گوید: پیش بخاری رفتم درباره بعضی از احادیث با او مذاکره کردم تا اینکه طیبت خاطر پیدا کرد و خوشحال شد، سپس گفتم ای ابا عبدالله از شما حکایت می کنم که گفته اید(لفظی بالقرآن مخلوق) اوگفت: ای ابا عمر بدان و بر لوح دل بسپار کسی که زعم و گمان برده است که من گفته ام:( لفظی بالقرآن مخلوق) او دروغ گو است. من این را نگفته ام، بیدار باش من گفته ام افعال عباد مخلوق است. البته طبق آنچه که امام احمد و غیره از ائمه گفته اند فرو رفتن و کنکاوی زیاد در مورد مسائل کلامی به حدی که مایه انحراف بعضی از عقاید و تزلزل خاطر گردد منهی عنه و از آن نهی شده. و کلام در کلام، لدا الحتیاج واجب می شود، وسکوت در هنگام نبودن احتیاج سنت است. آنچه که مسلم همین است و دیگر خرافات مورخین و اتهامات دروغی گمراهان و کاهی به کوهی کردن موردی ندارد.
احمد بن سلمه نیشابوری گوید وقتی که به بخاری گفتم این مرد(شیخ ذهلی) در خراسان خصوصاً در این شهر مرد مقولی است و در این امر لجاجت می کند حتی کسی از ما قدرت تکلم با او ندارد، بخاری ریش خود را گرفت و گفت: من امر خود را به خدا واگذار می کنم«ان الله بصیر بالعباد» و گفت: خدایا تو می دانی من قصد مقامی را در نیشابور نداشتم « اشرا و لا بطرا» نه به قصد خوشگذرانی ونه شادی وطالب ریاست هم نبودم، ولی با این جهت نفس مانع از رجوع به وطن است تا اینکه مخالفین بر من غلبه کنند، و این مرد فقط از نظر حسد قصد مرا کرد نسبت به بهره ای که خداوند به من داده است سپس گفت: ای احمد من بامداد خواهم رفت تا دیگر از حدیث گفتار او درباره من رهایی یابید. حاکم گوید هنگامی که این واقعه برای امام بخاری روی داد از ابا ولید حسام بن محمد فقیه شنیدم که محمد بن نعیم می گفت این موضوع را از او پرسیده او گفت ایمان قول است و عمل زیاد می شود و ناقص می گردد، کلام خداوند غیر مخلوق است و بزرگترین صحابه رسول اکرم صلی الله علیه وسلم ابوبکر است سپس عمر سپس عثمان سپس علی رضی الله عنهم من بر این زنده شدم و بر این میمیرم و بر این زنده می شوم ان شاءالله تعالی.

« آخرین سفر وفات امام بخاری »

امام بخاری رحمه الله همه چیز را دانسته بود جزء اینکه نمی دانست سفر او به بخارا آخرین سفر او در این دنیاست و به زودی بعد از این سفر، رحلت ابدی و سفر همیشگی خود را در جهان«صدّیقان وابرار..» آغاز خواهد کرد. امام بخاری به سوی زادگاهش روی آورد در حالی که خبرهایش قبلاً به آن دیار رسیده بود. او در راه، احساس ترس و وحشت نمی کرد چون در فضای انس با خداوند بسر می برد. از سوی دیگر او با کتابهایی که فراهم آورده بود به سختیها عادت کرده بود. پس سفر کردن برای او آسان بود و رفقای مونس و اطمینان بخشی که او را در این سفر همراهی می کردند« قرآن و حدیث» بودند. شهر بخارا از ورود ابی عبدالله ابن اسماعیل آگاهی یافت، جشنی را بر پا کرد که شکوهش «محبت و دوستی» بود و در پیشاپیش استقبال کنندگان امیر بخارا «خالد بن احمد» قرار داشت. زمانی که امام بخاری با چهره تابانش بر آنان نمایان شد مردم تکبیر گفتنند و بر او درهم ها ودینار ها و شکر(مطابق رسم رایج در آن زمان) نثار کردند. امام بخاری با وارد شهر طیب و پاکیزه ای شد که گیاهی نیکوی را رویانده بود. او پیش از همه، مجلس علمی خود را دایر نمود وبه چاره سازی مشکلات مسلمانان پرداخت. اما امیر بخارا از او می خواست تا فرزندانش را به صورت اختصاصی دانش آموزد که دیگران در مجلس ایشان حضور نداشته باشد. معنای این امر در نظر امام بخاری آن بود که امیر می خواهد او را در بعضی از روزها از چشم مسلمانان مخفی کند. حال آنکه در تمام زندگی او چنین چیزی معمول نبوده است وهرگز اتفاق نیفتاده که برای هیچ یک از حکام مجلس ویژه دایر گرداند و یا انسانی را بر انسان دیگر از جهت آموزش برتری دهد.
از این رو وقتی مردی از درباریان امیر آمد و از او خواست تا به کاخ برود واز کتاب جامع صحیح و باقی تصنیفاتش بر فرزندان امیر بخواند. ترس و وحشت او را کاملاً فر اگرفت و با غرور اهل علم گفت:«من دانش را خار نمی گردانم و آن را به دروازه مردمان نمی برم به امیر بگو اگر چیزی می خواهد باید در مسجدم و یا در خانه ام حاضر شود و اگر این امر را نمی پسندد او زمام دار است می تواند مرا از دایر نمودن مجلس باز دارد تا به نزد خداوند در روز قیامت مرا عذری بوده باشد، وگرنه من دانش را به هیچ وجه کتمان نمی کنم». فرستاده امیر بازگشت در حال که کف دستانش را بر یکدیگر می کوفت و می گفت: محمد بن اسماعیل بخاری موضع خود را اینگونه اعلان داشته که دانش را به دروازه مردمان نمی برد. هرکه خواستار دانش است در هر مقام، مرکزیت و جایگاهی که قرار دارد باید به سوی او بتشابید. همانگونه که این رویداد برای امام غیر منتظره بود که امیر بخارا از او بخواهد که به کاخ او برود وبه فرزندانش مجلس اختصاصی دایر نماید برای امیر نیز غیر مترقبه بودکه امام بخاری خواست او را رد نماید. چون اینگونه خوی و عادت را از هیچ کسی ندیده بود. این دو رویداد پیشبینی نشده در روحیات امام بخاری رحمه الله وامیر خالد تأثیر بدی بر جای گذارد و امام بخاری حدس زده بود که امر ناگواری برایش پیش خواهد آمد و حدس او درست از آب در آمد. به رغم اینکه امام بخاری رحمه الله نیشابور را ترک کرده بود،توطئه ی نیشابور همواره زبانه می کشید. محمد بن یحیی ذهلی خبر های امام بخاری را دنبال می کرد و به تدریج تحریکات خود می پرداخت. امام بخاری گمان می کرد با خروج از نیشابور مهنت و گفتاری او پایان می پزیرد اما هرگز نی ا ندیشیده بود که در آنجا رویداد دیگری چشم به راه ودر انتظار اوست. محمد بن یحیی ذهلی نامه ای به امیر بخارا نوشت و او را بر تبعید امام بخاری تحریک کرد تا به قول او فتنه ای گفتار دوباره«مخلوق بودن قرآن» در میان مردم بخارا پخش نگردد. امیر خالد نمی دانست که امام بخاری قائلین به مخلوق بودن قرآن را تکفیر کرده است اما او از نام محمد بن یحیی ذهلی سلاح از نیام برکشیده ای بر امام بخاری ساخته بود. البته نه بخاطر صدق و درستی نامه، بلکه به این خاطر که امام بخاری بر او برتری جسته ودرخواست او را مبنی بر حضور در کاخ وتدریس اختصاصی به فرزندانش نپذیرفته است. امیر خالد یکی از گماشتگان دربار را فرا خواند که نام او«حریث بن ابی ورقاء» بود و او را از نامه دریافتی اش با خبر کرد و از او خواست محتوی و مضمون نانه را در نیان مردم منتشر گرداند تا مقدمه ای برای مجازات امام بخاری باشد و زمینه ای فراهم آید که مردم بخارا با خواهش و التماس او را بخواهند و او بدین وسیله تنبیه گردد. حریث بن ورقاء از زمره دروغ سازان بوده که همواره زبان به دروغ می آلوده و پیوسته بر اباطیل و مفتریاتی که در نامه بوده اضافه می کرده است، به حدی که تمام بخارا از دروغ ها و تهمت های مملو گردیده بود. امام بخاری رحمه الله برای بار دوم خود را در محاصره دروغ های دروغ گویان یافت و در عین حال خود را در گفتار گروهی دید که در باره دانش و دانشمندان، از خدا پروا نمی گردنند. با این وصف، او به رغم دراز شدن زبانهای فتنه انگیز از این امرخود درای ورزید که به نزد امیر رود و موقف خود را به او شرح دهد و التزام به خاموشی را برگزیدند تا بدین وسیله روکشی بر بی اعتنایی اش قرار دهد. همانگونه که امام بخاری رحمه الله در تاریکی شب از نیشابور خارج شد، بدانسان در بخشی از یک شب تاریک از بخارا خارج گردید بدون اینکه کسی از خروج او با خبر شود او وقی از بخارا خارج شد رهسپار قریه ای« خرتنگ» شد که در نزدیکی سمرقند واقع می باشد و به منزل یکی از بستگانش که در خرتنگ بود فرود آمد. او چنان بود که پیوسته در نیمه های شب نماز تهجد می خواند، در یک نیمه شبی که نماز تهجد می خواند پروردگار خود را به این دعا خواند«َاللّهُمَّ اِنُّه قَدْ ضَاقَتْ عَلَیَّ الاَرْضِ بِمَا رَحُبَتْ فَاَقْبِضْنِیْ اِلَیْکَ» یا خدایا ! حقیقتا زمین با همه ی فراخانی که دارد بر من تنگ شده است، پس مرا به خویش برگیر . پس از این دعا دیری نگذشت که امام بخاری رحمه الله بیمار شد و بیماری اش شدت گرفت و سفارش نمود که هرگاه مرگش رسد به سه پارچه ی سفید کفن شود که در آنها پیراهن و امامه نباشد. در همان شب فرستاده ای از سمرقند به نزد او آمد و او را برای دایر کردن مجلس املاء در سمرقند دعوت نمود، امام بخاری رحمه الله به رغم بیماری، پیری، ناتوانی و خستگی حرکت کرد وامامه به سر کرد و آماده سوار شدن گردید، اما هنوز بیست قدم برنداشته بود که احساس ناتوانی کرد و از راه رفتن باز ماند و گفت: «راهیم کنید که از راه رفتم» و در آن حال خواندن به دعای پرداخت و سپس به پهلو تکیه زد و عرق های فراوانی از وجود مبارکش سرازیر گردید و روح را به آفریدگارش تسلیم نمود . «انا لله و انا الیه راجعون».
این امر در شب شنبه، شب عید فطر سال۲۵۶ هجری بوده است و امام بخاری رحمه الله در صبح روز عید در قریه خرتنگ دفن گردید او در زمان فرا رسیدن مرگ ۱۳ روز کم ۶۲ سال سن داشت . چون جسم نازنین او به خاک سپرده شد از قبرش بوی پاکیزه ای پخش گردید و خوشبو تر از مشک بود و مرغان سفیدی مشاهده شد که بالای قبر او حلقه زدند و مردم در شگفت مانده بودند.عبد الواحد بن آدم طواویسی گوید پیغمبر خدا را در خواب دیدم و جماعتی از اصحاب او با او بودند و او در جایی توقف کرده بود بر او سلام کردم سلام مرا جواب داد، گفتم یا رسول الله به چه جهت توقف نموده اید فرمودند:منتظر محمد بن اسماعیل هستم، بعد از چند روز خبر مرگ محمد بن اسماعیل به من رسید نگاه کردیم که او فوت کرده بود ودر ساعتی که دیده بودم پیغمبر صلی الله علیه وسلم انتظار او را می کشید . جایگاه بلند و قرب مکان او حتی برای حسودانش آشکار گردید برخی از آنان به قبرش رفتند و از آنچه کرده بودند اظهار توبه و پشیمانی کردند. اما کسانی که مسبب تبعید و آزار وی بودند خداوند آنان را مایه عبرتی برای پند پذیران قرار داد. امیر خالد بن احمد حکمی طی حکمی از امارات عزل گردید و بر بالی الاغ «جهت تشهیر او و عبرت خلق» به شهر بخارا گردانیده شد و سرنوشت او زشترین سرنوشت بوده است. حریث بن ورقاء در امر خانوادگی گرفتار آمد و انواع بلاها و مصیبت ها بد رسید اما نام امام بخاری رحمه الله ورد زبان هر مسلمان شد و سرگذشت زندگی اش به عطر راستی، امانتداری، پرهیزگاری و ورع معطر گردیده و در وژدان اهل همه عصر ها زنده و باقی مانده است.

«فضائل و مناقب امام بخاری و سخن بزرگان درباره ی وی»

در جهان دانش هیچ شخصیت اسلامی همانند امام بخاری رحمه الله مورد ستایش پیشوایان حدیث نبوی و بزرگان علم واقع نشده است. ستایشگران او پیشوایان بلند آوازه و سرآمدان مورد قبول امت بودند که در صدق گفتار و رعایت امانتهای علمی در میان ما همتا ندارد.
آنان از مفاخر جهان اسلام و از ستارگان پرفروغ آسمان دانش بودند. ثنا و تجدید های آنان حاکی از حق شناسی و امانت داری وفا به دانش و احترام به احادیث رسول خدا بوده است.
امام مسلم صاحب صحیح معروف، در خطاب به امام بخاری گفته است:«بجز انسان حسود با تو کسی کینه نمی ورزد و شهادت می دهم که در دنیا همانند تو نیست.»
امام ائمه محمد بن اسحق خزیمه صاحب صحیح،گفته است:«در زیرسقف این آسمان حافظ تر و داناتر به حدیث(نبوی) از محمد بن اسماعیل بخاری ندیده ام.»
امام سنت امام احمد بن حنبل صاحب مسند معروف،گفته است:«خراسان بزرگ همانند محمد بن اسماعیل بخاری را هرگز بیرون نداده است.»
امام ابو عیسی ترمذی صاحب جامع معروف،گفته است«در عراق و خراسان معنای(علل و تاریخ) و در شناخت اسانید داناتر از محمد بن اسماعیل بخاری را ندیده ام.» و هم او گفته است:«محمد بن اسماعیل به نزد عبد الله بن منیر بود، آنگاه که از نزد او بلند شده، به بخاری نوجوان گفته است:ای ابو عبد الله خداوند تو را زینت امت قرار دهد. بی تردید خداوند دعای وی را اجابت نموده است.»
امام عبد الله بن عبد الرحمن دارمی صاحب سنن معروف،گفته است:«من علماء را در حرمین، حجاز، عراق و شام دیده ام، اما در میان آنان به جامعیت محمد بن اسماعیل بخاری ندیدم.» نیز گفته است:«محمد بن اسماعیل بخاری در دانش حدیث نبوی فقیه تر، داناتر، عمیق تر و جستجو گر تر از ماست.»
امام ائمه حافظ ابو رجاء قتیبه بن سعید بغلانی،گفته است:«انسانهای زیادی از شرق و غرب جهان جهت فرگیری دانش حدیث سویم کوچیده اند، اما همانند محمد بن اسماعیل بخاری هرگز کسی به سویم نکوچیده است.» نیز گفته است:«با فقیهان زاهدان نشسته ام و از زمانی که صاحب درک و خرد بودم همانند او را ندیدم. او در روزگارخود بسان(عمر رضی الله عنه) در میان صحابه بوده است.» نیز گفته است:«اگر محمد بن اسماعیل در میان صحابه بود باز هم نشانه ای از نشانه های الهی می بود.»
رجاءبن مرجّی،گفته است:«امام بخاری آیاتی از آیات الهی است که بر روی زمین راه می رود.»
محمد بن نظر شافعی،گفته است:«من در مسافرتهای علمی ام وارد بصره، شام، حجاز و کوفه شده ام و علم های آنها را دیده ام، هرگاه از محمد بن اسماعیل بخاری یاد می گردید، همه او را بر خویش ترجیح می دادند.»
امام ابو حاتم رازی،گفته است:«نه خراسان همانند محمد بن اسماعیل بیرون داده است و نه داناتر از او، وارد بغداد گردیده است.»
یعقوب بن ابراهیم دورقی صاحب مسند و نعیم بن حماد خزاعی از حافظان حدیث و اثر، گفته اند: «محمد بن اسماعیل بخاری فقیه این امت است.»
ابوبکر بن ابی شیبه و عبد الله بن نمیر،گفته اند:«ما همانند محمد بن اسماعیل بخاری را هرگز ندیده ایم.» ابن ابی شیبه که از پیشوایان نام دار دانش حدیث است، بخاری نوجوان را«بازل» نامیده بود. بازل یعنی: خبره، کامل، بخشنده در عطایا و غیره.
بکیر بن نمیر، گفته است:«روزی محمد بن اسماعیل مشغول خواندن نماز بودند و در آن هنگام زنبور هفده مرتبه او را نیش زد، وقتی که از نماز فارغ شدند گفتنند که این چیست که در نماز مرا ازیت داد؟ نگاه کردند دیدند که زنبور هفده جای بدن او را نیش زده و ورم کرده است ولی او با این حال نمازش را قطع نکرده است.»
امام حافظ عمر بن علی فلاس، گفته است:«حدیثی را که محمد بن اسماعیل نشناسد، حدیث نیست.» فضل بن عباس رازی، گفته است:«بسیار کم کوشیدم تا حدیثی را بگویم که او
(بخاری) آنرا نشناسد، اما برایم ممکن نگردید.»

«کسانی که امام بخاری از آنها سماع حدیث کرده و اساتید امام بخاری»

کسانی که بخاری درحلقه درس آنها حاضر بوده و سماع و روایت از ایشان کرده و کسب فیض و بهره را از آنها نموده است، عبارتند از: درمکه: ابوالولید احمد بن محمدالازرقی، عبدالله بن یزید المقری، اسماعیل بن سالم الصائغ، ابوبکر عبد الله بن زبیر الحمیدی و اقران آنها.
در ‌مدینه:ابراهیم بن منذر حزامی، مطرف بن عبد الله، ابراهیم بن حمزه، ابو ثابت محمد بن عبید الله، عبد العزیز بن عبدالله اویسی، یحیی بن قزعه و اقران آنها.
در شام:محمد یوسف فریابی، ابو نصر اسحاق بن ابراهیم، آدن بن ابی ایاس، ابو الیمان حکم بن نافع، حیوه خالد بن خلی قاضی حمس، خطاب بن عثمان، ابو المغیره، ابو القدوس، سلیمان بن عبد الرحمن بن شریح و غیر اینها.
در بخارا: محمد بن سلام بیکندی، عبدالله بن محمد مسندی، هارون بن اشعث، عبده بن الحکم، محمد بن یحیی بن صائغ، جبان بن موسی و اقران آنها.
در مرو: علی بن الحسن بن شقیق، عبدان، عثمان، محمد بن مقاتل و اقران آنها.
در بلخ: مکی بن ابراهیم، یحیی بن بشر، محمد بن ابان، حسن بم شجاع، یحیی بن موسی، قتیبه و معاصرین آنها.
در ری: ابراهیم بن موسی و غیر او.
در بغداد: محمد بن عیسی الطباع، محمد بن سائق، سریج بن نعمان، احمد بن حنبل، ابو مسلم عبد الرحمن بن ابی یونس مستمیلی، اسماعیل بن خلیل و اقران آنها.
در واسط:حسان بن حسان، حسان بن عبدالله، سعید بن عبدالله بن سلیمان و اقران آنها.
در بصره: ابو عاصم نبیل، صفوان بن عیسی، بدل بن المحبر، حرمی بن عماره، عفام بن مسلم، محمد بن عرعره، سلیمان بن حرب، ابو داود الطالیسی، عارم محمد بن سنان، ابو حذیفه نهدی و غیر آنها.
در کوفه:عبید الله بن موسی،ابو نعیم، احمد بن یعقوب، اسماعیل بن ابان، حسن بن ربیع، خالد بن مخلد، سعید بن حفص، طلق بن غنام، عمر بن حفص، فروه بن ابی المغراء، قبیصه بن عقبه، ابو غسان و اقران آنها.
در جزیره:احمد بن عبد الملک حرانی، احمد بن یزید حرائی، عمر بن خلف، اسماعیل بن عبد الله رقی و اقران آنها.
در مصر:عثمان بن صالح، سعید بن ابی مریم، عبد الله بن صالح، احمد بن صالح، احمد بن شیب، اصبغ بن ابی الفرج سعید بن عیسی، سعید بن کثیر بن عثیر، یحیی بن عبد الله بن بکیر و اقران آنها.
در هرات: احمد بن ابی الولید حنفی .
در نیشابور: یحیی بن یحیی تمیمی، بشر بن حکم، اسحاق بن ابراهیم حنظلی، محمد بن رافع، احمد بن حفص، محمد بن یحیی ذهلی و اقران آنها.
اساتید وی: اساتید او در قیساریه:محمد بن یوسف بن فریابی و درعسقلان: آدم بن ابی ایاس و در حمص: ابو مغیره ابی یمان علی بن عیاش، احمد بن خالد وهبی، یحیی و خاطی بوده اند.

« آثار علمی و مؤلفات امام بخاری »

۱ـ صحیح بخاری که مشهور ترین کتابهای اوست و خود مؤلف آن را«الجامع المختصر من سنن رسول الله» نام داده است، سبب نوشتن این کتاب، آن بود که روزی در نیشابور در مجلس استادش امام، «اسحاق بن راهویه» نشسته بود یکی از حاضران مجلس گفت:«کاش کتاب مختصری از سنن پیامبر خدا صلی الله علیه وسلم را فراهم آورده بودید» این گفته در قلب مبارک امام بخاری اثر گذارد و بر اجرای آن (تألیف جامع الصحیح) اندیشه مصمم گرفت .
شایان ذکر است امام بخاری رحمه الله این کتاب نادر و بی همتا را در شبهای مهتابی میان قبر و منبر آن حضرت نگاشته است و رسم و عادت مبارک او در تدوین احادیث شریف نبوی اینگونه بوده است که هنگام تدوین هر حدیث غسل می کرده و دو رکعت می گذارده .
از شروح مطبوع و معروف«جامع صحیح» شروح زیر می باشد.
۱- ۱- فتح الباری فی شرح صحیح البخاری، از حافظ، علامه، شیخ الاسلام ابی الفضل احمد علی بن حجر اسقلانی متوفی(۸۵۲ هجری).
۲- ۱- عمده القاری فی شرح صحیح البخاری، از حافظ، علامه بدر الدین ابی محمد بن محمود بن احمد عینی حنفی متوفی(۸۵۵ هجری).
۳-۱- ارشاد الساری فی شرح صحیح البخاری، از علامه شهاب الدین احمد بن محمد خطیب قسطلانی مصری متوفی(۹۲۳ هجری).
۴-۱- کوکب الدراری فی شرح صحیح البخاری، از علامه شمس الدین محمد بن یوسف علی کرمانی متوفی(۷۹۲ هجری).
۵-۱- اعلام السنن یا اعلام المحدث فی شرح صحیح البخاری، از علامه فقیه و ادیب، امام ابو سلیمان احمد بن محمد بن ابراهیم بن خطاب بستی متوفی(۳۸۸ هجری).
۶-۱-شرح صحیح بخاری ابن بطال، از شیخ، علامه فقیه، ابو الحسن علی بن خلف بن عبد الملک بن بطال قرطبی متوفی(۴۴۹ هجری).
۷-۱-تیسیر القاری شرح فارسی صحیح البخاری، از مولانا نور الحق بخاری جهان آبادی متوفی(۱۰۷۳ هجری).
۲- کتاب تاریخ کبیر عن تراجم الرجال السند، او در نگارش این دایره المعارف بزرگ اسلامی چنان بوده که شرح و حال و ترجمه احوال هیچ یک از صحابه و تابعی را نمی نوشته مگر اینکه غسل می نمود و دو رکعت نماز میگذارده است. امام بخاری رحمه الله این کتاب نادر و بی همتا را در سن ۱۸ سالگی در شب های مهتابی میان قبر و منبر آن حضرت صلی الله علیه وسلم می نگاشته است .
۳- کتاب تاریخ الوسط.
۴- کتاب تاریخ الصغیر.
۵- کتاب الادب المنفرد.
۶- کتاب رفع الیدین فی الصلوه.
۷- کتاب البر الوالدین.
۸- کتاب خبر الکلام فی القرائت خلف الامام.
۹- کتاب خلق افعال العباد.
۱۰- کتاب ضعفاء الکبیر.
۱۱- کتاب الجامع الکبیر.
۱۲- کتاب المسند الکبیر.
۱۳- کتاب التفسیر الکبیر.
۱۴- کتاب الاشربه.
۱۵- کتاب الهبه.
۱۶- کتاب اسامی الصحابه.
۱۷- کتاب الوحدان.
۱۸- کتاب مبسوط.
۱۹- کتاب العلل.
۲۰- کتاب الکنی.
۲۱- کتاب الفوائد.
۲۲- کتاب سنن الفقهاء.
۲۳- کتاب الضعفاء الصغیر.
۲۴- کتاب قضایا الصحابه و التابعین.
۲۵- کتاب ثلاثیات.
۲۶- کتاب بدء المخلوقات.
۲۷- کتاب الرقاق.

«منابع و مآخذ»

۱- سیرت امام بخاری/ نویسنده: عبد المنعم قندیل/ مترجم عبد الرسول گلرانی/ انتشارات شیخ الاسلام احمد جام.
۲- شرح حال و زندگی اصحاب صحاح سته/ تألیف استاد ملا محیی الدین صالحی/ انتشارات کردستان.
۳- تهذیب التهذیب/ تألیف ابن حجر/ دار الفکر بیروت.
۴- وفیات الاعیان/ تألیف ابن خلکان/ انتشارات قم.
۵- تاریخ بغداد/ تألیف الخطیب بغدادی/ دار الکتب العلمیه.
۶- اعلام زرکلی/ تألیف خیر الدین الزرکلی/دار العلم.
۷- سیف المقلدین/ تألیف مولانا مولوی محمد عبد الجلیل.
۸- تذکره الحفاظ/ تألیف ذهبی/ دار الکتب العلمیه.
۹- کتاب الثقات/ تألیف ابن حبان / مؤسسه الکتاب الثقلفیه.
۱۰- معجم المؤلفین/ تألیف عمر رضا کحاله/ دار احیاء التراث العربیه.
۱۱- فتح الباری/ تألیف ابن حجر الاسقلانی/ دار احیاء التراث العربیه.
۱۲- التوشیح علی جامع الصحیح/ تألیف سیوطی/ دار الکتب العلمیه.
۱۳- ترجمه فارسی صحیح البخاری/ مترجم عبد العلی نور احراری/ احمد جام.
۱۴- تاریخ مدینه دمشق/ تألیف ابن عساکر/ دار الفکر بیروت.
۱۵- البدایه و النهایه/ تألیف ابن کثیر/ دار الکتب العلمیه.
۱۶- فرهنگ دهخدا/ تألیف علی اکبر دهخدا.


 

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.

رفتن به نوار ابزار