شناخت ساختار حکومت آل سعود برای شناخت عملکرد آن ضروری است. در این مقاله برای شناخت ساختار حکومتی آل سعود و ارتباط این حکومت با استعمار ، عملکرد آن از دو دیدگاه مورد بررسی قرار داده شده است ، یکی بررسی پدیده وهابیت فرقهای ، که به عنوان یک فرقه مذهبی مطرح میشود و دیگری پدیده وهابیت سیاسی است. هدف اصلی در این مقاله نمایاندن چهره وهابیت سیاسی است که در راستای سیطره استعماری غرب حرکت میکند.
حاکمیت سـعودی:وهابیت فرقهای ووهابیت سیاسی
آنچه بیشتر ما را نیازمند بررسی ساختار حکومت خاندان سعودی بر جامعۀ مـسلمان حـجاز مـیکندعملکرد این رژیم از بدو حاکمیت آن است.شناخت این عملکرد از چندین دیدگاه قابل حصول بوده که این مقاله در دو محور آن را خـلاصه کرده و عرضه میدارد.اول بررسی پدیدۀ وهابیت فرقهای و دوم بررسی پدیدۀ وهابیت سیاسی.قائل شدن به ایـن نوع تقسیمبندی نتیجۀ عملکرد تـفکر حـاکم بر این رژیم در طول سالیان دراز بوده است هدف اصلی نمایاندن چهرۀ وهابیت سیاسی است که در راستای سیطرۀ استعماری غرب حرکت میکند.
وهابیت فرقهای:
الف:زمینههای تاریخی ایجاد فکر تجدیدحیاتطلبی:
قرنهای(۱۱ و ۱۲ ه.ق)برای حیات نوین اسلام،دوقرن پر از فراز و نشیب است.سیطرۀ تفکر غرب ازیکسو و انـحطاط جامعۀ مسلمین از سوی دیگرمشکلات عمدهای را به وجود آورده بودند که به جنبشهای فکری در میان مسلمانان انجامید.مورخان همواره سید جمال الدین اسد آبادی را چهرۀبیدارگر مشرق میدانند اما بطور حتم تجدید حیاتطلبی در میان مسلمانان از مـدتها قـبل وجود داشته است اما از آنجایی که امکان نشر عقاید از طرق معمولی میسر نبود بسیاری از اندیشمندان در حصارخویش به فراموشی سپرده شدند ولی سید جمال باهجرت خویش از گوشهای به گوشۀ دیگر و تماس گسترده با مردم،علما و دانـشمندان مـوفق شد با طرح بازگشت به اسلام راستین زیربنای حرکتی را بریزدکه در حیات سیاسی اسلام بیشترین نقش را به عهده داشت.در ایران جنبشهای مذهبی باقیمانده ازدوران صفویه و پس از آن،چون:اخباریها،شیخیها،آقاخانیها،بابیها رنگ و جلایی نداشتو هیچکدام موفق نـشدند در بـرابر مواضع علمای اصولی قد برافرازند و تقریبا برای همیشه در حیات مذهبی ایران موقعیت خود را از دست دادند.در سایر نقاط جهان اسلام خیزشهایی تحت عنوان مهدویت صورت گرفت،که چندان موفقیتی کسب نکردند تـنهاجنبشی کـه مـوفق شد به حیات خود در سـالهای بـعدادامه دهـد جنبش«وهابیت»بود که موفق شده بودتشکیلات منجسم خاص خودش را پدید آورده و به گسترش آن اقدام کند.بنابراین درمییابیم که جنبشهای وهابیت،بهائیت و…که رهآورد قرن دوازدهم و سیزدهم هستند یـک مـسأله عـام و دلیلی برای تجدید نظر در تلقی و تفکر دینی بود کـه در آنـ برهه از زمان پدید آمد و در سالهای میانی قرن سیزده و اوایل قرن چهارده است که حرکت سیدجمال برای جبران خسارتهای وارده از سوی این جنبشها و اتـحاد جـهان اسـلام در برابر تهاجم همه جانبۀ غرب پدید میآید.
ب)محمد بن عبد الوهاب و ریشۀ افـکار او:
محمد پسر عبد الوهاب بن سلیمان تمیمی قاضی حنبلی شهر عینیه(از بلاد نجد)در سال ۱۱۱۵ متولدشد.کودکی و نوجوانی را نزد پدرش گذراند و از اوعـلم آمـوخت و در عـنفوان جوانی راه سفر در پیشگرفت و در شهرهای مختلف نجد و عراق و بحرینبه سیاحت و کسب عـلم پرداخـت.در طول تحصیل بشدت علاقمند بررسی افکار ابن تیمیه و ابن قیم جوزی شد.و ازاینرو بسیاری از نویسندگان اورا دنبالهرو افکار و انـدیشۀ ابـن تـیمیه(۶۶۱ ق/۷۲۸)میدانند.بعضی از معاصران ابن تیمیه نظیر«ابن بطوطه و یافعی»معتقدند که وی به جسم بودن ذات بـاری تـعالی اعـتقاد داشته و سفر برای زیارت قبر پیامبر را حرام میدانسته است.
محمد در کتاب های زیادی افکار و اندیشههای خود را به ما عـرضه مـیکند از آن جـمله«کتاب توحیدو«مسائل جاهلیت»در آن میان اهمیت بسزایی دارند.اکثر کتابهای وی از طرف دانشگاه اسلامی مدینۀمنوره به چـاپ رسـیده و بر بسیاری از آنها شرحهایی نیز زده شده است.آنچه او را از قبل و بعد از خودش متمایز میکند بیان و تلقی او از تـوحید اسـت مـطلبیکه وجه اشتراک تمام مسلمین بوده و همواره بر آن تأکید داشتهاند-چه بسا افرادی که به بـیشترین شـرک آلوده شده و مردمان زیادی را نیز به شرک کشاندهاند اما همین که واژۀ شرک بر آنان اطـلاق شود بـشدت عـکسالعمل نشان داده و خود را موحدقلمداد میکنند.این مسأله همواره یکی از پیچیده ترین مسائلی بوده است که بسیاری در هنگام پرداختن بـه جـزئیات آن دچار اشتباه شده و عدهای رانیز از این طریق به تباهی کشاندهاند در این مـبحث هیچ گـاه فـرد مسلمان اعتقاد به خدایی غیر از اللّه پیدانمیکند تا آنچه مصطلح است یعنی لفظ شرک بـدوتعلق گـیرد بـلکه بسیاری از صفات و ویژگی هایی که به«اللّه رحمان و رحیم»تعلق میگیرد اگر در مقام غیر قرار گرفت،شرک تـلقی مـیگردد.از آن جمله میتوان به دو مسأله عمده اشاره نمود که وهابی اندر طول حیاتشان از آن تعابیر غیرصحیح کردهاند،
یکی مسأله«حمد»است و دیگری«مسجد»آنچنانکه در حمد تـأکید بـر جایگاه ان شده در هیچ مسألهای این قدر سفارش نشده است.سوره حمد بابیانی قاطع اعـلام مـیدارد که:الحمد للّه رب العالمین ودر جای جای قرآن و تکتک اعـمال و حـرکات انسان در حـال نماز این مسأله مورد تأکید قرارگرفته کـه:سبحان ربـی العظیم و بحمده،سبحان ربی الاعلی و بحمده،سبحان اللّه و الحمد للّه…الحمد للّه واشهدو ان لا اله الا اللّه…
دیگر مسأله مسجد که تأکید زیادی بـر آن شـده است تا غیر از خدا،الهی دیگر را در آن نـخوانند {/المساجد للّه فلا تـدعو مـع اللّه احدا/}آخر.و این سنگر یکتاپرستی تنها مکانی اسـت کـه نباید هیچ الهی را در آن و در کنار اللّه مطرح کرد.وهابیت با کجفهمی مسائل مطروحۀ فوق،و بـا تـلقی و ذهنیت محدودیکه از سایر فرق اسلامی داشـتند،درصدد برآمدندتا فضای محدود و بـسته جـامعه قبایلی مکه و مدینه و دیگر بـلاد حـجاز و نجد را تعمیم داده و تمام اندیشۀ دینی را در راستای شرک تلقی کنند.
محمد بن عبد الوهاب در بحثی که پیـرامون مسائل جـاهلی مورد مخالفت پیامبر انجام مـیدهدمیگوید:اتخاذ قـبور انـبیاء و صالحین به عـنوان مسجد شـرک است و حدیثی بدان مـضمون نـقل میکند که طبق آن پیامبر از این عمل مسلمین راباز میداشته است:لعن اللّه الیهود و النصاری اتخذواقبور انبیائهم مـساجد.ثم قـال فلا تتخذوها مساجد.و نیزدر صحیحین از قـول ابـو هریره حـدیثی نـقل مـیکندکه:ان رسول اللّه(ص)قال:قاتل اللّه الیهود والنـصاری اتخذوا قبور انبیائهم مساجد.با توجه به فضای سیاسی مذهبی حاکم بر جهان اسلام وخصوصا سرزمین حـجاز،نوک تـیز حملات محمد بن عبد الوهاب ،تشیع و سایر مـذاهب چـهارگانه بـود.اوخود را بـرتر از هـمه موجودیت مذاهب اسـلام میدانست و مـدعی بود اسلام را همانطور که صحابه درک کردهاند میفهمد او در بیان توحید که بزرگترین امر در نزد خداست درصدد انتقاد ازاندیشه دیـگران برمیآید.
محمد بـن عـبد الوهاب که در قرون اولیۀتهاجمات غرب به جـهان اسـلام مـیزیست،چندان آشنایی بـا مـاهیت و عـملکرد نظام استعماری غرب نداشت از طرفی او در سرزمینی میزیست که درآن زمان ارزش چندانی برای استعمار غرب نداشت و کمتر بهایی را برایش قائل بودند تا روی آن سرمایهگذاری کنند و به همین دلیل درصددبرنیامده بـودند تا به گسترش نقشههای استعماری خود در آنجا بپردازند.
تنها اهمیتی که در سالهای قبل از آغاز جنگاول جهانی یافت مسأله عربنشین بودن این منطقه بود که برای تضعیف عثمانی مورد بهرهبرداری قرارگرفته بود.لذا محمد بن عـبد الوهـاب در عالم بیخبری و ناآگاهی نسبت به جهان احساس کرد که تنهاو تنها مشکل عمدۀ مسلمین توجه آنان به قبور ائمه و اولیاء دینی است پس تمام سعی و تلاش او این بود که احادیثی را مـربوط بـه حرمت زیارت قبر،ذبح در آنجا،مسجد گرفتن آن،شفاعت و…کشف کند.سرتاسر صفحات کتابهای او(خصوصا مسائلجاهلیت از ص ۱۱۸ تا ۱۳۰)به این موضوعاتاختصاص دارد[۱]
محمد بن عبد الوهاب که برای نشر و گـسترش افـکارخود به شهرهای مختلف نجد و حـجاز سـفر کرد دراکثر شهرها با عدم استقبال مردم و علما روبرومیشد.تا اینکه به حریمله واقع در نجد رفت و باتوجه به اعتبار پدرش در آنجا به تبلیغ پرداخت اوبه پیـروانش دسـتور داد تا درختانی را که مـوردتعظیم و تـکریم مردم بدوی بود قطع کردند وبارگاه زید بن الخطاب را که در جنگ یمامه کشته شده بود ویران ساختند.اما مسائلی پیش آمد که به اخراج شیخ انجامید و او راه درعیه را در پیشگرفت در آنجا از جانب محمد بن سـعود(۱۱۶۰ قـ)مورد حمایت قرار گرفت و بدینگونه اندیشۀ مذهبی او به خدمت سیاست آل سعود درآمد.جنبش محمدبن عبد الوهاب تا این مرحله در مقام حذف سایرپیروان فرق اسلامی نبود مخالفتها در نحوۀ تلقی ازاسلام منحصر شده و تـا آنـجا پیش آمـده بود که تنهاچند درخت و یک بارگاه مورد تهاجم افرادش قرارگرفته بودند.
میتوان گفت وقتی فرقهای مذهبی پدید آمد ودارای طـرفدارانی شد راه برای برخوردهای احتمالی آینده هموار شده است.اما تا زمانی که ایـن بـرخوردصورت نـگرفته نمیتوان دربارۀ آن فرقه حکم تکفیر داد.چراکه تمام فرقههایی که در اسلام پدیدآمدند وجوه مشترک بسیاری با همدیگر دارند و تـنهادر مـوارد جزئی با یکدیگر اختلاف داشته که آن هم در صورت بصیرت و آگاهی رهبران آن بـه درگـیری و نـزاع نخواهد انجامید اما اگر همین نگرش درخدمت سیاستمدارانی قرار گیرد که به دنبال توسعه و گـسترش قلمرو حکومت و سلطنت خود هستندمسلما برخوردها و جنگهای بسیاری را در پی خواهد داشت.
جنبش وهابیت در همان مرحلۀ ابـتدای شکل گیری خود مرتکب چـنین اشـتباهی شد و خود را به صورت حلقهای از زنجیر سیاست قبیلهای سعودی درآورد حتی«جنبش اخوان»که بعدا پدید آمد به رغم تلاش آنان در حفظ شعائر اسلامی و پشت کردن به مظاهر تمدن غرب مع ذلک چیزی جز نیل سعودی به اریکۀ قـدرت در پهنۀ حجاز نبود.
وهابیت سیاسی:
پیوند سیاسی غیردینی محمد بن عبد الوهاب ومحمد بن سعود:
هنگامی که در سال ۱۱۶۰ قمری محمد بن عبد الوهاب به درعیه وارد شد کسی فکر نمیکرد که آیندۀ سرزمین شبه جزیرۀ عربی در این دیدار رقم زده خـواهد شـد.اما اقبال این دو به هم از یکطرف وشرایط حاکم بر منطقه از طرف دیگر باعث شد تاجنبشی قدرتمند پدید آید و در مدتی کوتاه حکومت یرا بر سرتاسر شبه جزیره با اندیشۀ محمد بن عبد الوهاب مـستقر نـماید.اندیشۀ سیاسی وهابیت ازاین زمان موضعی تهاجمی به خود گرفته و با موردحمله قرار دادن رقبای خود دست به هر کاری زد.ابن سعود یاران محمد را از هر طرف به درعیه دعوت نمود و با فراهم آمـدن عـدۀ زیادی از پیروان شیخ محمد هستۀ اولیه جنبش تخریبی وهابیت ریخته شد.
اوضاع و شرایط حاکم بر شبه جزیرۀ عربی مناطق عربی در آن هنگام در اختیار دولت عثمانی بود و در هر منطقه،نوعی حکومت خودگردان ایجادشده بود.در قسمتهایی از حجاز خاندان آل رشیدحاکم بـودند،و در سـرزمینهای نـجد نیز آل سعود وچند خاندان دیـگر،مکه در دسـت شـرفاء بود که بعضی از جانب امپراتوری عثمانی تعیین میگردیدند.حکام مختلف در سرتاسر شبه جزیره درصدد بودند تابه نحوی یکدیگر را از صحنۀ سیاسی حذف نـمایندو خـود عـنان زمام منطقه را به دست گیرند در این ضمن آنها تـا مـیتوانستند از دشمنان و رقبایشان کمک میگرفتند و یا به دشمنان یکدیگر کمک میکردند.تنها در مصر بود که محمد علی پاشاتوانسته بود قدرتی به هم زدهـ و در مـقابل انگلیسیهابایستد.
عثمانی کـه امپراتور مسلط قسمتی از جهان اسلام بود در موضعی ضعیف قرار داشت و اسـتعمار غرب درصدد بود تا هر روز قسمتی از این پیکره را جداکند چنانکه در آیندهای نه چندان دور موفق شدند این امپراطوری عظیم را کاملا تـجزیه و نـابود کنند.
چگونگی تـأسیس دولت سعودی در شبهجزیرۀ عربی:
همانگونه که اشاره شد حکومت مکه در دستشرفای مورد حمایت عـثمانی بـود و محمد بنعبد الوهاب با افکار شناختهشدهای در آن سرزمین،ناچار بود که از آنان اجازۀ شرکت در مراسم راداشته بـاشد.شریف مـکه در ایـن هنگام مسعود بن سعید بود که بیست تن فرستادۀ شیخ را که مأمورین تبلیغ افـکار وی و گـروانیدن شـریف به آن مسلک راداشتند بازداشت نمود و حکم به کفرشان داد.محمد بن سعود که خود را حـاوی انـدیشههای شـیخ محمد میدانست درصدد برآمد که از وی حمایت نظامی کند لذا عده وعده در اختیار او قرار داد وفرمان جهاد صـادر شـد و سپاه وهابیون به ریاست وفرماندهی شیخ محمد سرتاسر نجد را درهم نوردید.با مرگ مـسعود،شریف مـکه و بـر سر کار آمدنشریف سرور در سال ۱۱۸۶ اجازۀ انجام حج به وهابیون داده شد.این مراسم در سالهای بعد بـرگزارشد امـا هنگامی که در سال ۱۲۰۲ شریف غالب برسرکار آمد وهابیها دوباره از حج کردن منع شـدند وجـنگهای طـولانی بین آنان درگرفت.با مرگ محمدبن عبد الوهاب رهبری گروه وهابیت عملا به دستخاندان سعودی افـتاد.مهمترین فـرد این خاندان که توانست خود را در رأس جنبش اخوان[۲]قرار دهد و آنهارا از یک فرقۀ مـتعصب دیـنی بـه عاملهای اجرایی بیچونوچرا در خدمت خویش درآورد،عبد العزیزبود که به ابن سعود در تاریخ این سرزمین شهرت دارد.او کـه در جـنگهای نـه سالۀ خویش بر شریف مکه غالب آمده بود در سال ۱۲۱۵ با جمعیت زیادی به حـج رفـت و پس از اتمام مراسم حج شهر طائف رامتصرف شد.شریف مکه که خود را در موضع ضعف میدید اعلام کرد که:حاضر اسـت عـامل سعودیها در مکه نباشد و بدین ترتیب در روز هفتم محرم ۱۲۱۸ نامه ابن سعود توسط مفتی مالکی بـرای مردم مـکه قرائت شد و روز هشتم ابن سعود با لبـاس احرام وارد مـکه شـد.او در روز دهم محرم دستور دادبارگاه حضرت خدیجه کـبری(ع)و مـحل تولدرسول خدا و علی مرتضی را خراب کردند.ابن سعود که خود را پیروزمند میدید با همیاری اخـوان وهابی درصـدد برآمد تا چندین بارگاه مـتعلق بـه صحابۀ پیامبر گـرامی اسـلام را ویـران سازد.
زمان سیطرۀ ابـن سـعود بر مکه کوتاه بود و شریف دوباره شهر را به دست آورد مع هذا جنگهای زیـادی در طـول همان سال و سالهای بعد بین آنـان صورت گرفت.موقیعتی که پیش آمـده بـود وهابیها را قادرساخت تا در دیگر اماکن مقدسه جای پایی باز کنند.آنها بدین منظور در سال ۱۲۱۶ اولین حـملۀ خـودرا به کربلا آغاز کردند تـا بـدین وسـیله علیه شرک وبـرای اسـتقرار توحید به جهاد بـرخیزند.اما هـمچنانکه گفته شد جنبش وهابی دیگر یک عقیده و باورمذهبی نبود بلکه اساس یک حرکت سیاسی سـیطره طلب و رو بـه گسترش بود که در زیر لفافۀ مـذهب عمل مـیکرد وهابیها از هـجوم بـه عـتبات عالیات چندین منظور را طلب مـیکردند:اولا قدرت عثمانی را در قلمرو عربی به ضعف میکشاندند و نشانمیدادند که آنها قادر به ایجاد امنیت در سـرزمینهای آنان نـیستند.ثانیا:آنها از این طریق در جهان اسلام اعلام موجودیت مـیکردند و بـا تـوجه بـه امـکانات ارتباطی آن زمان اماکن مـتبرکه بـهترین ومناسبترین مکان برای این اعلام موجودیت محسوب میشد.
ثالثا برای بقایای اخوان متعصب وهابی سمبل تراشی میکردند تا عملا بـتوانند بـه زعـم آنان بافرهنگ شرک مبارزه کنند و در نهایت حـمله بـه ایـن اماکن کـه در خـود ذخـایر گرانبهایی را داشت،میتوانست مخارج آنان را برآورده سازد و برای حرکتهای بعدی دلگرمشان کند.
در همان زمان که وهابیها شهرهای مقدس کربلاو نجف را مورد هجوم قرار داده بودند و بیش از پنج هزار نفر را شهید و قندیل های طـلای حرم امام حسین را به غارت بردند مرحوم مدرس در مجلس علیه بیکفایتی دولت عثمانی اعتراض کرد و از اولیای امور ایران خواست تا به دفع تجاوز آنان بپردازدالبته حاکم کرمانشاه نسبت به دفع آنان اقـدام کـرده بود.شدیدترین برخورد از جانب محمد علی پاشاحاکم مصر صورت گرفت او پسرش را در سال۱۲۲۶ به دفع آنان فرستاد.مصریان در این برخوردشکست خوردند اما در تهاجمی که در محرم ۱۲۲۷داشتند موفق شدند وهابیها را شکست داده و مدینه را متصرف شـوند مـحمد علی پاشا به مکه وارد شد وعبد اللّه بن سعود با وی مصالحه کرد اما در سال ۱۲۳۰ جنگ دیگری بین آنان درگرفت که باعث شدوهابی ها متحمل شکستهای بـیشتری شـوند و در محرم۱۳۳۴ عبد اللّه را از حجاز بـه قـاهره و از آنجا به استانبول روانه کردند تا در میدان با یزید این شهربه دار آویخته شد.
از این پس درگیریهای خانوادگی آل سعودبسیار شدید شد که بحث آن در این مقال نمیگنجد.و فقط بـرای اطـلاع اشارهای کوتاه به آن مـیشود.پس از عبد اللّه برادرش مشاری امیر نجد میشود که او هم اسیر مصریان میگردد.سپس ترکی بن عبد اللّه از عموزادههای ابن سعود حاکم نجد شده که توسط یکی از پسرعموهایش در ۱۲۴۹ به قتل میرسد.پسر فیصل بعد از او بـه حـکومت میرسد که توسطخورشید پاشا سردار محمد علی پاشا دستگیرمیگردد،اما از زندان گریخته دوباره به نجد بازمیگردد و تا سال ۱۲۸۲ در قدرت باقی میماند وپس از او عبد اللّه به امارت میرسد.بین عبد اللّه وسعود برادرزادهاش زد و خوردی صورت گـرفته کـه سعود از آن پیروز بـیرون میآید یک سال بعد دوپسرش محمد و عبد العزیز به قدرت میرسند.جدال با خاندان آل رشید در این زمان به اوج میرسد وآنها موفق میگردند که بر رقبای سعودی خود فائق آمده و آنـان را بـه کـویت فراری دهند در میان همین گیرودارها بود که عبد الرحمین به فیصل قدرت رااز دیگر افراد سعودی میرباید اما در بـرابر آل رشـیدبه کویت میگریزد.حکومت آل صباح لشکری دراختیار او میگذارد که این لشکر با سربازان عثمانی مواجه شـده و شـکست میخورد.
از این زمان است که عامل دیگری در موازنۀقدرت بین خاندان رشید و خاندان سـعودی واردمیشود.سعودیها که احساس میکنند خاندان رشیدمورد حمایت عثمانی بوده و از سلاح و تجهیزات آنان استفاده مـیکنند درصدد برآمدند تا تـکیهگاهی قویتر از آنـان بیابند و بدین منظور از مقامات انگلیسی کمک میگیرند.انگلیسیها که مترصداین فرصت بودند برای خاتمه دادن به حکومت عثمانی و پاشاهای مصری به جانب عبد العزیز آمده و او را به ریاض وارد میکنند.اولین برخوردانگلیسیها و آل سعود در پنجم ربیع الاول(۱۳۳۳٫ق)در کـویت صورت گرفت.ملاقات ها بعدی در(۱۳۳۸٫ق)که ابن سعود به لندن رفت ودر محرم(۱۳۳۹٫ق)که کاکس و فیلیپ در ناحیه عبقر با ابن سعود ملاقات کردند صورت گرفت.حاکمیت مکه در این زمان به دست حسین شریف مکه بود که با عبد العـزیز اخـتلافات زیادی داشت ازطرفی دیگر نیز مورد وثوق مقامات جاسوسی انگلیس بود.قبل از جنگ جهانی اول او یکی ازکاندیدهای استعمارگران برای حاکمیت بر حجازمحسوب میشد و به همین منظور بود که مکماهون با وی مصالحهنامهای امضاء کـرد[۳]که درصـورت همکاری با انگلیس او را به عنوان سلطان اعراب خواهد شناخت.
در کنفرانسی که به ریاست لرد کروزن در۱۹۱۹/۱۳۳۹ منعقد شده بود تمام انگلیسیان بجزجان فیلیپ یار همیشگی عبد العزیز به نفع حسین رأی دادند و بر ایـن اسـاس قسمتی از سرزمینهای شرقی جزیره العرب به وی واگذار گردید و قسمت نجد تا آخر واحۀ خرما در دست عبد العزیز باقی ماند.عبد العزیز در سال ۱۹۲۲/۱۳۴۲ با سرپرستی کاکس ملاقاتی کرد که طی آن خط مرزی عراق وکـویت و نـجد تـعیین گردید و در عوض اولین امتیازاکتشاف نـفت بـه یـک سرهنگ انگلیسی واگذارگردید.
در اواخر سال ۱۳۴۲ ق ابن سعود تصمیم گرفت به حجاز حمله نماید او حمایت انگلیسیها را کسب کرده و موفق شـد در طـی سـالهای ۴۲-۱۳۴۳ شریف حسین را با شکستهای پیاپی مجبور به فـرار بـه سمت عراق نماید.در ۲۲ جمادی الثانی ۱۳۴۴ عبد العزیز برحکومت نجد و حجاز دست یافت و کشور عربی سعودی رسما تأسیس گردید.به قدردانی ازحمایتهای انـگلیس ابـن سـعود طی سندی فلسطین رابه بریتانیا واگذاشت تا آنان به هـرکه بخواهندواگذار کنند.بعد از مرگ عبد العزیز پسرش سعودبه امارت رسید که او با سردمداران آمریکایی شرکت آرامکو زدوبندهای زیادی داشت.کاخهای مجلل،کشتی و هـواپیما و حـرمسرای اخـتصاصی،باجهای هنگفت به دولتهای آمریکایی ازخصیصههای بارز اوست.سعود جای خود را به فیصل بـن عـبد العزیز مرد همیشه بیمار سعودی داد.مردی که خود را همنژاد یهودیان معرفی کرد و به آمریکائیها اجازه داد تا پایـگاههای نـظامی بـرای خوددایر کنند.او نیز به دست برادرزادهاش به قتل رسیدو خالد که ارادت بـیشتری بـه اسـتکبار داشت به قدرت رسید.خالد در ۲۴ خرداد ۱۳۶۱ جای خود را به فهد میسپارد و او اکنون با آرامش خاطر درراستای اهـداف امـپریالیسم آمـریکا گام برمیدارد.
عملکرد نظام سعودی:
دولت سعودی در اواخر ۱۹۲۰/۱۳۴۰ قمری و اوایل۱۹۳۰/۱۳۵۰ قمری موفق شد طایفههای مخالف خود را سرکوب نماید.سه سـال بـعد آنها مواجه بابحران شدید مالی گشتند و جنگ دوم جهانی مانع ازرسیدن زایران خانۀ خـدا مـیشد و در نـتیجه باعث شدقسمتی از درآمد عمدۀ آنان قطع شود.این مسائل وبحرانهای ایجاد شده بر اثر جـنگ دوم جـهانی سبب شد تا دولت سعودی امتیازات نفتی زیادی به شرکت آمریکایی سوکال در ازای دریافت ۵۰۰۰۰ پوندبدهد.سوکال هـمراه بـا شـرکتهای«ای تی ام»برای تشکیل آرامکو دست به کار شدند.این شرکت درقسمت شرقی و شیعهنشین عربستان شروع به اکتشافات نـفت کـرد و در سال ۱۹۳۸/۱۳۵۸ قمری بهرهبرداری نفت آغاز شد.شرکت آرامکو باسود سرشاری که از نفت اکتشافی و اسـتخراجی ایـن کشور مـیبرد بتدریج گسترش مییافت و کمکم ازیک کمپانی نفتی به یک دولت نفتی تبدیل شد.این شرکت اقدام به تـأسیس فـرودگاهی در دهـران مجاورچاههای نفتی نمود که برای آمریکا بسیار با اهمیتمینمود.در خلال ایجاد پایـگاه مـذکور در۱۹۴۵/۱۳۶۵ روزولت و سلطان بن سعود در عرصۀیک کشتی در دریای سرخ یکدیگر را ملاقات کردند.
بعد از جنگ دوم مداخلات آرامکو و دولت آمریکا در عربستان براحتی ادامه یـافت تـا سال۱۹۴۷/۱۳۶۷ ابن سعود مبلغ ۱۰۰ میلیون دلارکمک از آمریکا دریافت کرده بود.در سال۱۹۵۰/۱۳۷۰ آرامـکو بـنای تأسیسات خود را به ارزش ۲۰۰ میلیون دلار با لولهکشی نـفتی کـه ازچـاههای قسمت شرقی عربستان شروع و به مدیترانه منتهی میشد،آغاز کـرد.در ۱۹۵۱/۱۳۷۱ راه آهـنیبه هزینه ۱۶۰ میلیون دلار به طول ۳۶۰ کیلومتربرای سلطان بن سعود از دمن تا ریاض کشیده شد.
بین سالهای ۷۱-۵۱/۱۳۷۰-۱۹۵۰ مـالیاتهای استحقاقی بـرای شرکت آرمکو از میزان سی مـیلیون دلار بـه پنج مـیلیون دلار کـاهش یـافت درحالیکه کمک هایی به عربستان میشد که از مـبلغ ۳۴ مـیلیون دلار به ۱۱۰ میلیون دلار افزایش یافته بود.تنها دردوران سعود بن عبد العزیز که تمایل داشـت اسـتقلال بیشتری داشته باشد میانۀ آمریکا و عربستان بـه تیرگی گرایید سعود تمایل داشـت تـا با اوناسیس جهت ساخت تانکرهای ۵۰۰ هـزار تـنی وارد معامله شود که با رجوع آرامکو به دادگاه و حمایت دولت آمریکا از این شرکت سعوئد نـاچار بـه تسلیمت شد.شاه سعودی در ۱۹۵۷ وارد آمریکا شد و سـخت مـوردپذیرایی قـرار گرفت و قرارداد ۱۹۵۱ دهـران بـه مدت پنج سال دیگر تـمدید شـد و در برابر آن آمریکا متعهدشد ارتش سعودی را از نظر بنیۀ نظامی تقویت کرده و تعداد افراد آن را از پانزده هـزار تـن به سی هزار تن افزایش بدهد.
از ۱۹۶۰ به کـوشش شـاهزاده طلال و عـبد الحـمیدابن طـریقی اولین وزیر نفت و مـنابع سعودی اصلاحاتی پیشنهاد شد در دسامبر ۱۹۶۰ سعود خودرا نخستوزیر و فیصل را برکنار کرد.فیصل درسالهای ۲-۱۹۶۱ به کمک آمریکا مـجددا بـر کرسی قدرت نشست سعود مریض شد و بـرای مـعالجه راهـی آمریکا گـردید،طلال مـتواری وزرکی یمانی بـه جـای طریقی گمارده شد.
فیصل سه برادرش،خالد را سرکردۀ ارتش سفید،فهد وزیر کشور و سلطان را وزیر دفاع کرد.دربرنامۀ کوتاه مدتی که پنـتاگون بـرای تـقویت سعودی و ژاندارم کردن آن در ۱۹۷۵ طرح کرد عناوین زیـرمورد تـوجه است:
تشکیل چـهار تـیپ مـکانیزه و سـه گردان پیاده نظام مکانیزه،ایجاد یک گردان تانک همراه با واحدهای جنگی و پشتیبانی،ایجاد یک تیپ هوابرد و سه گردان هوانیروز،ایجاد دوگردان تهاجمی هیلکوپتروابسته به یک ستاد هوایی،ایجاد یک گردان تهاجمی هوایی،ایجاد دو گردان سـواره نظام و دوجوخۀ تهاجمی هیلکوپتر.
اکنون با حاکمیت فهد دولت سعودی نه تنها درخاورمیانه بلکه در جهان یکی ازگرانترین کشورهاست، بورسبازی،معاملات زمین،رشوه وتعارف،مصرفی شدن و نابودی سنتهای ملی واسلامی که همه از عوارض وابستگی آنان به آمریکاست از ضایعات این رژیـم مـیباشد.درآمدنفتی از ۸۰۰ شاهزادۀ سعودی میلیاردرهایی ساخته که همگی به فساد و ولخرجی و کثافتکاری دستزدهاند.سفیر سابق آمریکا در سعودی گفته است:کشور آمادگی پذیرش فساد را در حد بسیار بالایی دارد و البته این حد روزی به سر خواهد رسید و اگـرما آن را تـحت کنترل درنیاوریم به تزلزل خاندان سعودی منجر خواهد شد.
تسلیحات سعودی راه به کدامین سویمیبرد:
سعودی که ۱/۴ کل ذخایر نفتی جهان را داردهمواره در تجهیز خود کوشیده است.در سال(۱۳۴۲٫ش)اعلام شد کـه دولت انـگلیس اجازه داده تا ۳۰۰ موشک هدایتشوندۀ ضـد تـانک به عربستان فروخته شود.در سال (۱۳۴۴٫ش)وزارتخارجه آمریکا اعلام کرد تجهیزات دفاع هوایی که در اختیار عربستان قرار خواهد گرفت به ارزش۴۰۰ میلیون دلار است.در سال(۱۳۴۵٫ش)دولت عربستان اطلاع داد بیش از ۱۰۰ مـیلیون لیـرهاسترلینگ به یک کارخانۀ هـواپیماسازی انـگلیس به نام«بریتیش ایرکرافت کورپورشین»سفارش ساختن هواپیماهای مافوق صوت داده است.درسال ۱۳۵۲ فرانسه برای فروش ۳۴ تا ۳۸»میراژ۱۱۱٫ای)با عربستان مذاکره کرده است.در عوض آمریکا ۵۰ فروند«هواپیمای نورتروپ»که حفاظت فضای داخلی را به عهده دارد به ملک فیصل فروخته است.در سال ۱۳۵۲ موافقتنامۀهمکاریهای نـظامی بـین سعودی و فرانسه منعقد شدکه به موجب آن فرانسه پارهای از سلاحهای نظامی را در اختیار سعودیها گذاشت در همان سال عربستان ۱۸ میراژ از فرانسه خرید و در سال بعدیک سفارش چهار میلیارد فرانکی برای خریدموشکهای مجهز به زره را به فـرانسه داد.
در سـال ۱۳۵۵ اعلام شـد که تا سال ۱۹۸۰ حدود۲۵۰ هزار مستشار آمریکایی در عربستان مستقرخواهند شد.در همان سال انگلیس با عربستان قرارداد ۳۵ میلیارد تـومانی فروش اسلحه را میبندد.در سال ۱۳۵۶ اعلام شد انگلیس تاکنون ۴۵۰میلیون لیره تـجهیزات نـظامی بـه عربستان فروخته است و به موجب قرارداد جدید تا مبلغ ۶۰۰ میلیون لیره خواهد رسید که چهار سال آینده را در برمیگیرد.طبق قـرارداد دولت فـرانسه با سعودی درسال ۱۳۵۷ فرانسه ملزم به ساخت تانک و هلیکوپترو یک سیستم رادار برای پوشـش هـوایی مـنطقۀدریای سرخ به ارزش ۲۴ میلیارد دلار شد.در سال۱۳۵۹ هنگامی که انقلاب اسلامی ایران تمام بقایای آمریکا را از صحنۀ سیاسی ایـران محومیکرد،اعلام شد آمریکا چهار آواکس و انگلستان دو هزار تانک به این کشور میفروشند.در هـمان سال شیخ ناصر المنصور جـهت تـسریع این معاملات به عنوان سفیر عربستان عازم لندن شد.در سال۱۳۶۰ اعلام شد در جریان سفر خالد به پاریس(۱۹۷۸)فرانسه قرارداد دریایی ۳/۵ میلیارد دلاری با عربستان بسته است.در سال ۱۳۶۰برونوکرایسکی صدر اعظم اتریش تأیید کرد کـه مذاکراتی میان کمپانی اتریشی استیر و حکومت ریاض برای فروش تانکهای کورازییر در جریان است.تانکهای مذکور مجهز به توپ ۱۰۵میلیمتری بوده و اتریش با همکاری فرانسه آن راساخته است.در سال ۱۳۶۱ جانم نات وزیر دفاع انگلستان به منظور انعقاد قـرارداد ۵۸۰ مـیلیوندلاری نظامی به سعودی رفت و در سال ۱۳۶۴انگلیس ۴۶ فروند هواپیمای جنگی به عربستان فروخت.
هلموت کهل صدر اعظم آلمان فدرال در سال ۱۳۶۲اعلام کرد:آلمان فدرال بطور محرمانه یک قراردادفروش سلاح به ارزش ۱۲ میلیارد مارک آلمان را باسعودی مـنعقد کـرده است.همین دولت در سال ۶۴قرارداد ۳/۴ میلیارد دلاری فروش اسلحه وتجهیزات را به عربستان بست.
در سال ۱۳۶۳ فرماندۀ نیروی دریایی عربستان برای یک خرید ۲۵ میلیارد فرانکی اسلحه به پاریس رفت.در همان سال عربستان ۴۶ جنگنده میراژ ۲۰۰۰،از فرانسه تحویل گرفت ایـن مـجهزشدن همچنان ادامه دارد.هدف عمدۀ آن حفظ منافع خاندان سعودی،روابط با آمریکا و جهان سرمایهداری،جلوگیری از گسترش و نفوذ انقلاب اسلامی است.درواقع وهابیت سیاسی چهرۀ خشن و خونریز حکام سعودی است که همواره در راستای منافع آمریکا قرار داشته و جـنبش های اصـیل واسـلامی را دشمن سرسخت خود احساس میکند.