سوال
آیا در سیره مسلمین در طول تاریخ نذر برای اموات و صالحین نمونههایی وجود دارد؟
پاسخ
با مطالعه در تاریخ به نمونه های متعددی از نذرهای مسلمانان برای انبیای الهی، اولیا، عالمان و صالحان برمی خوریم که نشان می دهد نذر درهم و دینار، مواد غذایی و ذبح حیوانات برای انبیا، اولیا، علما و صالحان امری رایج و شایع بوده و معرف سیره مسلمانان در این مساله است. برای اطلاع و آگاهی خوانندگان عزیز از این سیره به مواردی از نذرهای مسلمانان برای انبیا و اولیای الهی و قبور آنان و اماکن مقدسه به عنوان نمونه اشاره می کنیم.
نذر برای عبیدالله بن محمد معروف به نذور
خطیب بغدادی شافعی در معرفی مقابر بغداد می نویسد: در نزدیکی مصلای نماز عبید قبری است که به قبر نذور معروف است. گفته می شود این قبر مربوط به عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب (ع) می باشد. مردم به زیارت این قبر می ایند و به آن تبرک می جویند. کسانی که حاجتی دارند به زیارت این قبر می آیند و در کنار آن از خداوند می خواهند تا حاجت و خواسته آنان را برآورده سازد.
قاضی ابوالقاسم علی بن محسن تنوخی به نقل از پدرش ماجرای مفصلی را درباره این قبر و علت شهرت آن به قبر نذور، این گونه نقل می کند: در سمت شرقی بغداد و در نزدیکی مصلای عبید خیمه زده بودیم و قصد رفتن به همدان را داشتیم. در حالی که در محضر عضدالدوله دیلمی[۱] نشسته بودیم. ناگهان نگاه عضدالدوله به قبر و بارگاه نذور افتاد و از من پرسید: این ساختمان مربوط به چیست؟
پدر قاضی تنوخی می گوید: چون از اخلاق و اعتقادات عضدالدوله آگاه بودم و می دانستم اگر بگویم این بنا مربوط به قبر نذور است، فال بد می زند، گفتم این بنا محل شهادت و بارگاه نذوراست.
عضدالدوله پاسخ مرا پسندید و از نحوه جواب دادنم اظهار خوشحالی کرد و پرسید: می دانم این ساختمان مربوط به قبر و بارگاه نذور است، اما می خواستم توضیح بیشتری بدهی.
در توضیح و معرفی بیشتر قبر و بارگاه نذور به عضدالدوله گفتم: برخی معتقدند این بارگاه و بنا مربوط به عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طا لب (ع) است و عده ای این بارگاه و بنا را مربوط به عبیدالله بن محمد بن عمر بن علی بن ابی طالب (ع) می دانند. حاکم وقت تصمیم گرفته بود ایشان را مخفیانه به قتل برساند. به همین منظور به دستو ر حاکم در محل فعلی قبر، گودالی حفر کردند و روی آن را پوشاندند و ایشان را از آن محل عبور دادند. وی نیز چون از توطئه حاکم و وجود گودال اطلاع نداشت، درون گودال افتاد و به دستور حاکم، گودال را پر کردند و ایشان در حالی که زنده بود، زیرخاک دفن شدند. علت شهرت و معروف شدن این بنا و بارگاه به قبر نذور این است که هر کس به هر نیتی برای این قبر و صاحب آن نذر کرده است، حاجتش برآورده شده و به خواسته اش رسیده است. من نیز بارها و برای اموری که غیر ممکن به نظر می رسید، برای ایشان نذر کرده ام و به خواسته خود رسیده ام و به نذرم وفا کرده ام.
پدر قاضی تنوخی می گوید: وقتی سخن به اینجا رسید و من این مطالب را برای عضدالدوله گفتم، عضدالدوله سخنان مرا نپذیرفت و معتقد بود مردم درباره قبر نذور مطالب غیر واقعی و اغراق آمیزی را می گویند. عضدالدوله همه مطالب مربوط به قبر نذور را نفی نمی کرد، اما معتقد بود شاید به طور اتفاقی برخی خواسته ها و حاجات کسانی که برای قبر نذور نذر کرده اند، برآورده شده است، اما مردم (از باب یک کلاغ و چهل کلاغ) همان موارد نادر و اتفاقی را با اضافاتی برای یکدیگر نقل کرده اند و باعث معروف شدن و اهمیت پیدا کردن قبر نذور شده اند.
پدر قاضی تنوخی می گوید: وقتی از مواضع و دیدگاه عضدالدوله نسبت به قبر نذور مطلع شدم، ساکت ماندم و سخنی نگفتم. چند روز بعد در حالی که هنوز در همان لشگرگاه بودیم و به سمت همدان حرکت نکرده بودیم، عضدالدوله مرا احضار کرد واز من خواست تا سوار مرکب شوم و همراه او به بارگاه و قبر نذور برویم. سوار مرکب شدم و عضدالدوله نیز به همراه چند تن از همراهانش سوار شدند و به بارگاه نذور آمدیم. عضدالدوله داخل ساختمان و بارگاه نذور شد و قبر را زیارت کرد و در کنار قبر نذور دو رکعت نماز خواند و بعد از نماز به سجده رفت و مدتی را در سجده به مناجات پرداخت. سپس به خیمه و لشگرگاه برگشتیم. چند روز دیگر نیز در لشگرگاه ماندیم و سپس همراه عضدالدوله به سمت همدان حرکت کردیم و چند ماه در همدان ماندیم. روزی عضدالدوله مرا احضار کرد و پرسید: آیا مطالبی را که در بغداد درباره قبر نذور به من گفتی، به یاد داری؟
گفتم: بله.
عضدالدوله گفت: روزی که با هم درباره قبر نذور سخن می گفتیم به حسن معاشرت و هم صحبت شدن با تو اعتماد نداشتم و معتقد بودم آنچه مردم درباره قبر نذور می گویند، دروغ است؛ اما چند روز بعد، مشکلی برایم پیش آمد. از بین رفتن زندگی و ریاستم مرا به وحشت انداخته بود. برای رهایی از مشکل و برطرف شدن آن، به فکر فرو رفته بودم. حاضر بودم برای نجات از مشکل، تمام اموال و دارایی هایم را هزینه کنم وتمامی سربازان رانیز به کار گیرم؛ اما هیچ چاره ای پیدا نمی کردم. ناگهان به یاد سخنانی که درباره قبر نذور گفته بودی، افتادم و با خود گفتم: چرا یک بارهم که شده آن را تجربه نکنم؟ لذا نذر کردم که اگر خداوند مشکلم را برطرف کند، ده هزار درهم سالم و کامل برای صندوق و ضریح قبر نذور بفرستم. آن روز که تو را احضار کردم و با هم به زیارت قبر نذور رفتیم، خبر حل شدن مشکلم را به من داده بودند. من نیز به شکرانه بر طرف شدن مشکل، تو را احضار کردم و به زیارت قبر نذور رفتم و به ابوالقامس (کاتب عضدالدوله) دستور دادم به ابوالریان (نماینده عضدالدوله در بغداد) نامه ای بنویسند تا از طرف من ده هزار درهم برای قبر و بارگاه نذور بفرستد.
پدر قاضی تنوخی می گوید: عضدالدوله برای اطمینان از انجام شدن دستور و وفا کردن به نذرش، به یکی از حاضران به نام عبدالعزیز نگاه کرد و عبدالعزیز در پاسخ عضدالدوله گفت: به نماینده شما در بغداد نامه نوشته شده است و او نیز ده هزار درهم را برای قبر و بارگاه نذور فرستاده است.[۲] نذر برای حماد بن مسلم دباس (متوفای ۵۲۵ هـ.ق)
ابوعبدالله حماد بن مسلم در رحبه به دنیا آمد و در بغداد بزرگ شد. در حدود سی سالگی در یک روز پدر و مادرش را از دست داد و در شب شنبه پنجم رمضان ۵۲۵ هجری قمری در بغداد از دنیا رفت و در شونیزیه به خاک سپرده شد.
در جایگاه علمی او نزد اهل سنت همین بس که عبدالقادر گیلانی یکی از شاگردان او به شمار می رود. هرچند برخی همچون ابن جوزی از راه و رسم حماد بن مسلم انتقاد کرده اند. اما بزرگانی مانند ابن اثیر جزری و ابوالمظفربن قزغلی معروف به سبط بن الجوزی به دفاع از حمادبن مسلم و راه و رسم او پرداخته اند.
علمای اهل سنت او را با عناوینی همچون: «الزاهد»، «المعارف»، «الورع»، «الناطق بالحکمه»، «علم السالکین»، «الشیخ الکبیر»، «الولیّ الشهیر»، «المعارف بالله»، «الخبیر»، «ذو الکرامات الکریمات والأحوال العظیمات والمقامات العلیه و الطریقه السنّیه»، «شیخ العارفین فی زمانه»، «کان من الأولیاء أولی الکرامات»، «کان مکاشفاً یتکلّم علی الخواطر»، « کانت المشایخ إذا جاءت إلیه کالمیت بین یدی الفاسل»، «کان من الأبدان الصالحین»، « صار قدوه للمشایخ الکبار»، «کبرت به الأصاغر» و «الشیخ الذی خضعت له رقاب الشیوخ الأکابر» معرفی کرده اند.[۳]
وی یکی از عالمان و صالحانی است که مردم حتی در زمان حیات نیز برای او نذرهای فراوانی می کردند و رزق و روزی او از راه همین نذرها بود.[۴] نذر برای عبدالقادر گیلانی (متوفای ۵۶۱ هـ.ق)
عبدالقادر بن ابی صالح معروف به عبدالقادر جیلانی (گیلانی) در سال ۴۷۱ هجری قمری در جیلان به دنیا آمد و در سال ۴۸۸ هجری قمری در سن جوانی وارد بغداد شده و در دهم ربیع الاخر ۵۶۱ هجری قمری در حدود ۹۰سالگی در بغداد از دنیا رفته و در رواق مدرسه اش به خاک سپرده شده است.
علمای اهل سنت از وی با عناوینی همچون: «الزاه»، «شیخ الحنابله»، «شیخ العصر»، «شیخ المسلمین والاسلام»، «قطب الأولیاء و الکرام»، «رکن الشریعه»، «صاحب الکرامات والمقامات»، «قدوه العارفین»، «سلطان المشایخ»، «سید أهل الطریقه فی وقته»، «فخر أهل جیلان»، «فقیه»، «صالح»، «دَیّن»، «کثیرالذکر»، «دائم الفکر»، «عدیم النظیر»، «رأساً فی العلم و العمل»، «کراماته متواتره»، «لم یخلف بعده مثله»، «لم یسمع عن أحد یحکی عنه من الکرامات أکثر مما یحکی عنه»، «لا رأیت أحداً یعظّمه الناس من أجل الدین أکثر منه» یاد می کنند و کرامات مختلفی مانند: زنده کردن مردگان، اطلاع از باطن و درون و نیات افراد، امدادهای غیبی، سخن گفتن خداوند با او، همراهی با حضرت خضر و پا نهادن نبی مکرم اسلام(ص) بر شانه های شیخ عبدالقادر در شب معراج را برای او نقل می کنند.[۵]
شیخ عبدالقادر گیلانی یکی از کسانی است که مسلمانان حتی در زمان حیات او نیز برایش نذر می کردند. ذهبی و ابن عماد حنبلی در شرح حال شیخ عبدالقادر گیلانی می نویسند: وی در سال ۵۲۸ هجری قمری در مدرسه استادش ابوسعد مخرمی به مقام استادی و فتوا رسید و مردم از مناطق مختلف برای زیارت او و تقدیم هدایا و نذوراتشان نزد او می آمدند.[۶] نذر برای شیخ جاگیر حنبلی (متوفای ۵۹۰ هـ. ق)
محمدبن دَشَم[۷]معروف به شیخ جاگیر یکی از علمای حنبلی است که از اکراد عراق می باشد. وی در صحرایی در نزدیکی سامرا سکونت داشت و در سال ۵۹۰ هجری قمری[۸] در روستای راذان از دنیا رفت و در همان جا به خاک سپرده شد. مقبره شیخ جاگیر در آن منطقه مشخص و معلوم است. مردم از راه های دور به مقصد زیارت قبر شیخ جاگیر به آنجا می روند. اهالی منطقه به خاطر مجاورت واستفاده از برکات او در نزدیکی قبرش روستایی بنا نهادند.
علمای تراجم اهل سنت از او با عناوینی همچون: «أحد شیوخ العراق»، «القدوه»، «الزاهد»، «کان کبیر القدر»، «صاحب أحوال و کرامات و اتّباع و سنّه و عباده»، «الشیخ الکبیر»، «العارف بالله»، « الخبیر»، «إمام العارفین»، « صاحب الفتح السنّی و الکشف الجلیِّ و الکرامات الباهره والأحوال الفاخره و المقامات العلیه و الأنفاس الزکیه و التصریف النافذ فی العوالم و محاسن الأوصاف و جمیل الشیم و المکارم و المعارف»، « من کبار مشایخ العراق»، «کان نفقته من الغیب»، «کان نافذ التصرف»، «خارق الفعل» و «متواتر الکشف» یاد می کنند.[۹]
یافعی در شرح حال شیخ جاگیر به نقل از شیخ علی بن صالح بن یعقوب می نویسد: مردم نذرهای فراوانی برای شیخ جایگر می کردند. شیخ علی بن صالح بن یعقوب ماجرای یکی از این نذرها را این گونه بیان می کند و می گوید: روزی نزد شیخ جاگیر بودم. گله ای از گاوها در حال عبور از کنار وی بود. شیخ به یکی از گاوها اشاره کرد و گفت: این گاو حامله است و در فلان روز و فلان ساعت گوساله نری به رنگ قرمز که در پیشانی آن لکه سفیدی وجود دارد و فلان ویژگی ها را نیز دارد، به دنیا خواهد آورد. این گوساله برای من نذر خواهد شد و فقرا در فلان روز آن را ذبح می کنند و فلان فقیر و فلان فقیر از گوشت آن خواهند خورد. شیخ علی بن صالح بن یعقوب می گوید: شیخ به گاو دیگری اشاره کرد و گفت: این گاو نیز حامله است وگوساله آن ماده است و فلان صفت و ویژگی را دارد و در فلان روز و فلان ساعت به دنیا خواهد آمد. این گوساله نیز برای من نذر خواهد شد وفلان فقیر در فلان روز این گوساله را ذبح خواهد کرد و فلان فقیر و فلان فقیر از گوشت آن خواهند خورد. سگ سرخی رنگی نیز از گوشت این گوساله خواهد خورد. شیخ علی بن صالح بن یعقوب می گوید: به خدا قسم! هر آن چه شیخ گفته بود مو به مو و بدون هیچ کم و کاستی اتفاق افتاد.[۱۰]
ابن عماد حنبلی نیز با استناد به چنین ماجراهایی می نویسد: این شیخ حیواناتی را که در شکم های مادرانشان بودند و برای او نذر می شدند، می شناخت. او حتی کسانی را که این حیوانات را ذبح می کردند و کسانی را که از گوشت این حیوانات نذر شده می خوردند نیز می شناخت.[۱۱] نذر برای قبر شیخ مسلم بن حسن فارسی (متوفای ۵۹۴ هـ. ق)
یاقوت حموی در معرفی «فارسیه» می نویسد: فارسیه روستایی آباد و دارای باغ ها و بستان های فراوان است. این روستا بعداز «محوّل» یکی از روستاهای بغداد قرار دارد و مشرف بر نهر عیسی است. شیخ مسلم بن حسن بن ابی الجود فارسی به این منطقه منسوب است.
شیخ مسلم اصالتاً از روستای حَوری یکی از روستاهای دجیل است. وی از حوری به فارسیه کوچ کرد و در آن جا ساکن شد و به کمک فقرا پرداخت. شیخ مسلم در روز یکشنبه یازدهم محرم ۵۹۴ هجری قمری از دنیا رفت و روز بعد در فارسیه به خاک سپرده شد.
یاقوت حموی پس از معرفی فارسیه و شیخ مسلم می نویسد: پس از مرگ شیخ مسلم، مردم بر روی قبر او قبه و بارگاهی ساختند و نذرهای زیادی به قبر و بارگاه شیخ مسلم فرستاده می شود و مرد م به زیارت قبر او می روند.[۱۲] نذر برای سبتی مراکشی (۵۲۴- ۶۰۱ هـ. ق)
ابوالعباس احمدبن جعفر سبتی، در سال ۵۲۴ هجری قمری در شهر سبته[۱۳] به دنیا آمده است و در سال ۶۰۱ هجری قمری در مراکش از دنیا رفته است.
ذهبی ابوالعباس سبتی را با عناوینی همچون: «زاهد»، «شیخ المغرب فی عصره» و «صاحب الأحوال والمقامات والکرامات» توصیف کرده و کرامات نقل شده از سبتی و مستحاب الدعوه بودن او را مشهور و مستفیض می داند.
ذهبی به نقل از تاج الدین ابن حمویه نیز به توصیف سبتی می پردازد و او را با عباراتی همچون: «شیخ نورانی»، «بهی المنظر»، «عظیم المخبر»، «سلیم الحواس»، «ذکی الفطره»، «کامل الأخلاق الحسنه»، «دائم البشر»، «مسلوب الغضب»، «عدیم الحسد» و «لایطلب الدنیا و لایلتفت إلی أهلها» معرفی می کند.[۱۴]
علامه امینی درباره سبتی و نذرهای مسلمانان برای او می نویسد: قبر سبتی معروف است و مردم به زیارت قبر او می روند. به خاطر کثرت زائرین، کنار قبر او همیشه مملو از جمعیت است و مردم به سختی قبر او را زیارت می کنند. به تجربه ثابت شده است که دعا کنار قبر سبتی به اجابت می رسد. ابن خطیب سلمانی می گوید: روزانه ۸۰۰ مثقال طلای خالص ( به عنوان نذر) برای قبر و مزار سبتی جمع آوری می شود و برخی روزها این اموال به ۱۰۰۰ دینار نیز می رسد. تمامی این اموال (و نذورات) صرف فقرا و نیازمندان اطراف مزار سبتی که از اهالی همان منطقه هستند، می شود. نویسنده «نیل الابتهاج»[۱۵] پس از معرفی کامل سبتی و مزارش، می نویسد: این اعمال (زیارت قبر سبتی، ازدحام جمعیت و اجابت دعاها کنار قبر سبتی) تا به امروز ادامه دارد. من نیز بیش از ۵۰۰ بار قبر سبتی را زیارت کرده ام و بیش از ۳۰ شب نیز در کنار قبر او بیتوته کرده و برکات صاحب قبر را در امور مختلف مشاهده کرده ام.[۱۶] نذر برای قبر بدوی (۵۹۶- ۶۷۵ هـ. ق)
احمدبن علی بن محمد بن ابی بکر بدوی در سال ۵۹۶ هجری قمری در فاس[۱۷] به دنیا آمده است و به دلیل ساده زیستی به بدوی معروف شده است و در سال ۶۷۵ هجری قمری در طندتا[۱۸] از دنیا رفته است. برای آشنایی با شرح حال و کرامات بدوی به منابع ذیل مراجعه شود.[۱۹]
ابن عماد حنبلی درباره نذرهای مسلمانان برای بدوی و قبر او می نویسد: بدوی در سال ۶۷۵ هجری قمری از دنیا رفت و در طندتا به خاک سپرده شد. مردم بر روی قبر او جایگاهی ساختند. کرامات بدوی معروف و مشهور است و همگان از کرامات او مطلع هستند. مسلمانان نذرهای زیادی برای بدوی می کنند و به مزار و مقبره او می فرستند.[۲۰] نذر برای قبر مؤدب
حموی می نویسد: قبر مؤدب در تونس قرار دارد. هنگامی که دریا طوفانی و مواج شود، مردم دریا را به او قسم می دهند. مردم از خاک قبر او همراه خود می برند و برای او نذر می کنند.[۲۱] نذر برای دیر نجران
یاقوت حموی در معرفی دیر نجران می نویسد: این دیر در نواحی حوران از توابع دمشق قرار دارد. این دیر همان دیری است که پیامبر اکرم(ص) در مسافرت خود به شام، همراه عمویش حضرت ابوطالب در آنجا توقف کردند و ماجرای پیامبر اکرم(ص) و بحیرای راهب در همین دیر اتفاق افتاد. این دیر دارای ساختمان بزرگ و عمارت عجیبی است. مردم نذرهای فراوانی برای این دیر انجام می دهند. افراد خاصی سوار بر مرکب در طول روز در شهرها می چرخند و نذرهای مردم برای دیر نجران را جمع آوری می کنند.[۲۲] نذر برای قبر عبدالله بن علی بن ابی طالب (ع)
یاقوت حموی در معرفی «مذار» می گوید: مذار در مطقه میسان بین واسط و بصره قرار دارد و تا بصره چهار روز فاصله دارد. قبر عبدالله بن علی بن ابی طالب (ع) در آنجا قرار دارد و دارای بارگاه بزرگ و باشکوهی است. مردم اموال زیادی برای عمارت و آبادانی آن خرج می کنند و دارای موقوفات زیادی است و نذرهای فراوانی نیز برای این قبر و بارگاه می شود.[۲۳]
نذر برای «تل توبه»[۲۴]، نذر برای قبر یکی از انبیای الهی در نزدیکی باب الیهود در شهر حلب[۲۵]، نذر کردن چلچراغ و شمعدان برای بارگاه حضرت علی(ع)[۲۶]و نذر برای کعبه[۲۷] از دیگر نمونه های نذرهای مسلمانان برای انبیای الهی، اولیا، علما و صالحان و اماکن مقدسه و مشاهد مشرفه است.
پاورقی ها