تازه ها
خانه »» اهل سنت »» فضیلت اتحاد
فضیلت اتحاد

فضیلت اتحاد

بسم الله الرحمن الرحیم

download (1)
الحمد الله الذی انعم علینا دینه دین الاسلام و کسر به موکب الالحاد و جامعه الاصنام والصلوه والسلام علی من بلّغه الی قاطبه الناس و الانام و علی اله و اصحابه الذین بذلوا جهدهم فی نشره ذلک اقصی المرام و علی المسلمین الذین اعتصموا بحبله واتخذوا مسلک الاتحاد و الوئام رزقنا الله و ایاکم رؤیه جماله فی دار الاسلام آمین یا دائم الفضل و الانعام.
کتاب مقدس و قانون ما مسلمانان، قرآن مجید، که هر سوره از سوره های آن و هر آیه از آیه های آن و هر کلمه از کلمه های آن نماینگر سعادت بشر است و کمترین کلام از کلام های قرآن کریم و کوتاهترین سخن از سخنان آن سعادت انسان را در دو جهان و عزّت سر بلندی را در نزد پروردگار تضمین مینماید.

مخصوصاً آیه ی ۱۰۳ از سوّمین سوره ی کتاب مقدس برای تمامی مخلوقات پندی است همانند درمان درد و ملهمی برای زخم و اگر به آن کلام کوتاه گوش کنند و طبق آن دستور راه خود را بپیمایند به سعادت دنیا و آخرت نایل میشوند و آن فرمایش کوتاه خداوند این آیه میباشد (وَاعتَصَمُوا بِحَبلِ اللهِ جَمِیعًا وَ لَا تَفَرَّقُوا وَ اذکُرُوا نِعمَهَ اللهِ عَلَیکُم إذ کُنتُم أعدَاء ً فَاَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم فَأصبَحتُم بِنِعمِتِه إخوانًا)( سوره۳ آیه۱۰۳) یعنی و همگی به رشته ی دین خدا چنگ زده و به راههای متفرق نروید و به یاد آرید این نعمت بزرگ خدا را که شما با هم دشمن بودید خدا در دلهای شما الفت مهربانی انداخت و به لطف خداوند همه برادر دینی یکدیگر شدید. حال اگر ما توجه خود را به پندهای خداوند متعال داده و به فرمایش پر معنای آن فکر نماییم می فهمیم که همین آیه خداوند متعال بر ما سه فرمایش نموده است:
اوّلین فرمایشش: واعتصموا بحبل الله یعنی همگی به رشته دین چنگ زنید. انسان اگر بخواهد از راه دشواری برود و یا از گودال بزرگی بخواهد صعود کند دچار شدن او به هزاران مشقّت و هلاکت بعید نیست اما اگر از مبدأ تا مقصد به وسیله سیم های زخیم و طناب های محکمی که هر دو طرف آن طنابها، خیلی محکم باشند و آن شخص به آن محکم بچسبد هرگز آن شخص گمراه نمیشود و ابداً پاهای او سر نخورده و به درّه پرت نمیشود گویا مثل آن است اگر شما بخواهید به سعادت ابدی نائل گردید. در پیش روی شما هزاران مهلکه پیش می آید تا بتوانید خود را به جادّه اسلام داخل کنید و اگر شما به دستورات شریعت محکم نچسبید نجات یافتنتان از هلاکت ممکن نیست. به این علت شما دستورات شریعت مبین را محکم بگیرید و بچسبید (جمیعاً) یعنی همه ی شما به خط اسلام وارد شوید و محکم بگیرید. در حقّ دستورات شریعت همه ی مسلمانان برابر میباشند و به سبب آن همه شماها متحد شوید و همگی جمیعاً دیندار شوید.
دومین فرمایشش (ولا تفرقوا) است یعنی متفرّق نشده و از یکدیگر جدا نشوید و با یکدیگر عداوت و اختلاف نداشته باشید و همیشه با هم متحد باشید و دست به دست یکدیگر داده و همیشه یار و یاور یکدیگر گردید. و این فرمایش پروردگار عالم کاملاً اداء نخواهد شد تا وقتی که فرمایش اوّل را به طور کامل و احسن اداء نکنیم یعنی بدون اسلام و تدیّن به وجود آمدن اتحاد دشوار است چونکه بوجود آمدن اتحاد احتیاج به محبّت دارد و محبّت نیز هرگز به وجود نخواهد آمد تا وقتی که اسلام برپا نگردد پس در نتیجه اگر بخواهیم با هم متحد شویم باید همه ی ما به دایره اسلام وارد شویم و به دستورات خداوند متعال مطیع شویم و اگر ما این اعمال را انجام دهیم صاحب نعمت اتحاد خواهیم شد و در دنیا و آخرت پیروز می گردیم. امّا اگر مسلمانان با هم اتحاد نداشته باشند و به هم دیگر نزدیک نگردند و همبستگی ایجاد ننمایند در شکست آنان شکی نیست زیرا که در هر فرد مسلمان سستی ایجاد میشود و خود را در نهایت اقلّیّت میبیند و اگر حتی پنج نفر از دشمنان اسلام باهم متحد شوند و در مقابل مسلمانان بر خیزند در آن لحظه روحیه ی میلیون ها مسلمان شکسته شده و در مقابل آن حزب مخالف متلاشی میشوند چونکه هر فرد مسلمان تصوّر میکند که شخصی تنهاست و چگونه میتواند در مقابل این همه افراد مقاومت کند امّا اگر الفت مسلمانان با یکدیگر زیاد شود و همه آنها یکجان و یک تن شده و اتحاد آنان کامل شود، در قلب آن نیرویی قوی و بر جسته تولید میشود حتی تنهائی برای ایستادن در مقابل کافران آماده میشود چون فردی که قریب به یک میلیارد نفر برادر داشته باشد از چه چیزی باید هراسان باشد؟ آن چیزی که ما را بترس وا میدارد تفرقه است و آن چیزی که ملت ما را از بین میبرد عدم اتحاد است. در جامعه ای که اتحاد وجود نداشته باشد هیچ آبادی و خرمی پدید نخواهد آمد. آن چیزی که دین ما و ناموس و آبروی ما را حفظ میکند اتحاد است و آن چیزی که جان و مال و ملیّت و شخصیت ما را نگه میدارد اتحاد و همبستگی است. اتحاد رأس همه ی سعادتهاست و هیچ حزبی به مقصود اصلی خود نمیرسد مادامی که اتحاد نداشته باشند و هیچ مرامی به پیش نمیرود اگر اتحاد به وجود نیاید.
عزیزان، قرآن کریم، بشر روی زمین را به دو گروه و حزب تقسیم میکند و اوّلین حزب، حزب اسلام است که آن حزب را مسلمانان تشکیل میدهند و هدف نهائی کافران ریشه کن کردن اسلام و از بین بردن شریعت محمدیه میباشد و در مقابل، آرزوی مسلمانان شکست دادن کفّار و تشکیل یک حکومت اسلامی و جهانی است. هیچ یک از این دو حزب مخالف پیروز نخواهند شد مگر بوسیله اتحاد و هیچ یک از این دو حزب شکست نخواهند خورد مگر بسبب پیدایش تفرقه. شکست خوردن و از بین رفتن لایق حزب کفار است و پیروز شدن و متحد بودن لایق مسلمانان. مسلمانان دارای یک مرام و هدف هستند و آن مرام الهی مناسب و مطابق با تمام طبقات بشر است. آن مرام، حق را به حقدار میرساند و هیچ ظلمی را روا نمیدارد. مسلمانانی که معتقد و پای بند به آن مکتب (اسلام) هستند ایدئولوژی هایشان یکی است یعنی پروردگارشان یکی و پیغمبرشان یکی، قرآنشان یکی، جبرئیلشان یکی، قبله شان یکی، قیامتشان یکی، میزانشان یکی، صراطشان یکی، جنتشان یکی، جهمنشان یکی، در حقیقت اختلاف عقیده در میانشان وجود ندارد و هر چه است اختلاف سلیقه میباشد. خداوند متعال بشر را مختلف الطبائع آفریده است و در نتیجه بعضی از آنها سرما و بعضی دیگر گرما را و گروهی سفتی و گروهی نرمی را میپسندند، خلاصه در طبیعت و سلیقه با یکدیگر متفاوت هستند و اگر هر کدام از آنها بخواهد که طبق سلیقه خود کاری را انجام دهد و یا به آن چیزی که طبیعتش آرزو دارد برسد هرگز قدرت اتحاد را نخواهد داشت. ولی آن مرام مقدس مسلمانان اختلاف سلیقه را به کلّی از بین میبرد چونکه اگر مسلمانان در آن مکتب مقدس خود ثابت قدم باشند و در خط مستقیم اسلام راه را طی نمایند بهیچ وجه بر طبیعت و سلیقه های خود تابع نشده و خود سرانه کاری را انجام نخواهند داد. همچنانیکه روزی حضرت عمر رضی الله عنه نزدیک و مقابل حجر الأسود تشریف آورده فرمود: ای حجر الاسود من میدانم که تو سنگی هستی که از دست تو هرگز شر و یا خیری صادر نمیشود و اگر بوسه زدن رسول الله را نمیدیدم هرگز و ابداً برای بوسه زدن تو نمی آمدم و با گفتن این سخنان نزدیک حجر الأسود آمده و بوسه زدند، این سر فرود آوردن و بوسه زدن حجر الأسود را سلیقه حضرت حضرت عمر رضی الله عنه قبول نکرد و طبیعتش نمی خواست، و چون دستور شریعت اسلام بود به ناچار خواسته طبیعت و سلیقه اش را شکست و در خط مستقیم اسلام پای بند شد. هکذا هر فرد مسلمان که در شریعت اسلام ثابت قدم باشد هیچوقت با برادر دینی و مسلمان خود اختلاف و تفرقه پیدا نمیکند و اگر احیاناً به سبب اتفاقی متفرق و جدا گشت آنرا به کمک حکم شریعت سریعا از بین میبرد یعنی اگر مسلمانان اوّلین دستور خداوند را به نحو احسن انجام دهند دوّمین سفارش و دستور او آسان میگردد. متحد و یکپارچه بودن سرتاسر اسلام چیز عجیبی نیست، و غالب شدن اسلام بر کفر و حکومت کردن آن بعید نمیباشد. (فَأنَّ حِزب اللهِ هُمُ الغَالِبُون)(مائده ۵۶) دلیل واضح و بزرگی است بر پیروز شدن اسلام و نابودی کفر. از چیزهای اعجاب آور آن است که حزب های شیطانی متحد شوند و بر اسلام چیره گشته و غلبه نمایند آنها از هر طریقی توان و قدرت متحد بودن را ندارند. در آنها، هم اختلاف عقیده وجود دارد و هم اختلاف سلیقه آن جامعه ای که با هزاران اِیده، آلوده باشد متحد شدن آنها در یک سبک و راه محال است. در آنها مرام مقدسی نیست تا که افراد آنها، از آن سرپیچی نکنند بلکه هر یک از تحصیل کردگانشان میتواند فکر و نظر شخصی خودشان را در طی چند ماده بوجود آورده و به دیگران القاء نمایند. بدین سبب چیزی که خیلی اعجاب آور است متحد بودن آنان و به شوکت رسیدن و غالب شدن آنان است. صد در صد بدانید که در آنها اتحادی نبوده و مرام صحیح و درستی ندارند و چون اسلام، متحد، یکدل و یکپارچه نیستند و در میان خود تفرقه و جدایی را بوجود آوردند، آن حزب های شیطانی در نظر مسلمانان یکپارچه و متحد بنظر می رسند. بر نبود اتحاد در میان کافران این آیه ی خداوند متعال گواه میباشد (بَأسُهُم بَینَهُم شَدِید.تَحسَبُهُم جَمِیعًا وَّ قُلُوبُهُم شَتَّی) کارزار بین خودشان سخت است شما آنها را جمع و متّفق می پندارید در صوریتکه دلهایشان سخت متّفرق است. هکذا اِیده هایشان با یکدیگر متفاوت است مگر نمیبینی که یهودیت مخالف بر مسیحیت و مسیحیت مخالف یهودیت، سوسیالیسم مخالف امپرایالیسم و امپرایالیسم مخالف سوسالیسم و همچنین کمونیسم و لیبرالیسم و صهیونیسم و غیر از اینها هزاران حزب وجود دارد که ایدئولوژی هایشان با یکدیگر متفاوت و متضاد است. پس اختلاف، تفرقه، ذلت و شکست شایسته آنهاست. اما برای ما که صاحب راهی همانند روشنی آفتاب ظهر هستیم، لایق و سزاوار نیست که اختلاف را پیشه گیریم مخصوصاً هنگامیکه دشمنان اسلام از هر طرف با یکدیگر متّحد شده و بخواهند که بر ما غلبه نمایند. درست نیست که ما از یکدیگر دور شده و نفرت پیدا کنیم. از پدران و گذشتگان ما ضرب المثلی است که میگوید وقتی که سگها یکدیگر را میبینند باهم دشمن میشوند و وقتی که سگها گرگی را میبینند با یکدیگر متّحد میشوند آیا وقتی که این سگها در هنگام دیدن دشمن خود اختلافات را از بین برده و با متحد میشوند و با یکپارچگی بر گرگ حمله میکنند و آنرا از پای در می آورند چرا ما نباید متحد شویم زمانیکه دشمنان اسلام از هر طرف با یکدیگر متّحد و متفق میشوند و مسلمانان را در گرفتاری و هلاکت میاندازند؟ چرا ما نباید به یکدیگر نزدیک شویم و الفت را بر قرار نمایم؟ چرا ما نباید یک تن و جان و هم صدا شویم؟ اگر ما در این برهه از زمان بیدار و آگاه نشویم و بر جوانانی که در معرض نابودی و هلاکت میباشند دلسوز نباشیم و در مقابل حزب هایی که تمام هدف و مقصودشان ریشه کن کردن و نابود گرداندن دین و مذهب ماست مقاومت نکنیم و نایستیم، مخلوقی پست تر و ذلیل تر از سگ میگردیم، وا مصیبتا. ما انسانها با اینکه عاقل و هوشمند و عالم هستیم، اختلاف های موجود حلّ و فصل نمیگردد و روز به روز از یکدیگر جدا شده و دور میشویم. کجاست به جای آوردن دومین دستور خداوند جلّ شأنه و کجاست متحد شدن و در طریق دین خدا را پیمودن، با دشمنان دین اسلام جهاد و پیکار نمودن و نابود کردن آنها. هنوز دشمنان دین خود را نمیشناسید و نمیدانید که کدامین حزب بر ضدیت دین شما فعالیت میکنند، آگاهی ندارید بر گروه هایی که علیه اسلام تلاش میکنند، بلکه اهمّتی بر اسلام ناب محمدی قائل نمیشوید و مزایای اسلام را مطالعه نمیکنید، به همین خاطر است که خداوند جل شأنه سومین سفارش خود را بر شما انسانها تقدیم میدارد و میفرماید (وَاذکُرُوا نِعمَتَ اللهِ عَلَیکُم إذ کُنتُم أعدَاءً فَاَلَّفَ بَینَ قُلُوبِکُم فَأصبَحتُم بِنِعمَتِه إخوَانا) یعنی به یاد آرید نعمتی را که خداوند کریم به نام اسلام بر شماها ارزانی داشت و اسلام چه خدمت هایی را بر شما کرد و چه معلوماتی را بر شما آموخت. قبل از ورود اسلام چگونه زندگانی داشتید قبل از ظهور اسلام گوشت های یکدیگر را میخوردید و با یکدیگر دشمنان اصلی بودید. اسلام در میان شما الفت و محبت بر قرار کرد و همه شما را متحد نمود و از شما برادران دینی ساخت.
به چه چیزی نعمت میگویند؟ (ألنِّعمَهُ هِیَ مَا قُصِدَ بِهِ الإحسَانُ وَ النَّفعُ لا لِعِوَضٍ) یعنی نعمت به آن چیزی میگویند که مقصود از آن فقط احسان کردن و فایده رساندن است نه بخاطر هدف و عوضی. نعمت هایی که خداوند بر بندگان خویش اعطاء نموده است هرگز آلوده بر غرض و هدفی نیست و خالص میباشند. نعمت هایی که خداند بر ما ارزانی داشته بی نهایت زیاد است و اگر شما بخواهید آن نعمتها را بشمارید تا ابد الابد نمی توانید به پایان برسانید. از میان آن نعمتها بزرگترین و با اهمیت ترین نعمت، نعمت اسلام میباشد. اگر بخواهید خدمتی که اسلام بر بشریت نموده است را بدانید باید صفحات تاریخ گذشتگان قبل از اسلام را ورق زنیم. دین اسلام ۶۰۰ سال بعد از تولد حضرت عیسی علیه السلام در جزیره ی عرب ظهور کرد و در بین این سالها هیچ کتاب آسمانی از طرف خداوند نازل نگردید و در زمین هیچ پیغمبری مبعوث نشد علی الخصوص در میان طائفه قریش هیچ راهنمائی نبود و همگی بی علم و بی سرپرست بودند و جهالت و وحشی گری در میان آنان به اوج رسید بود. طائفه بازی و زور گویی در میان آنان رواج پیدا کرده بود حکومت دیکتاتوری و خان بازی ترقی پیدا کرده بود ظلم و ستم و هرج و مرج به حد نهایت رسید. إذ کُنتُم اعَدَاءً دلیلی واضح و آشکاری است بر وجود اختلاف و عداوتی عظیم در میان آنها. حتی در میان عرب دو طایفه وجود داشت به نام های أوس و خزرج که از بزرگترین طائفه های عرب بشمار می آمدند که در میان این دو طائفه ۱۲۰ سال قتل و کشتار حکم فرما بود. حتی اگر شخصی انسانی را میکشت طرف مقتول اگر قوّت و نیرویی داشت طایفه ی قاتل را کلاً از بین میبرد و یا لا اقل ۴۰ نفر از آنها رابه هلاکت میرساند. در زمان جاهلیت شخص مصیبت دیده و عزادار بر سر و صورتش سیاه میکشید و لباس سیاه میپوشید و داد و فریاد میکرد و گریه کنان با صدای مهیبی ناله میکرد و یقه خود را پاره میکرد و موهای خود را میکند و بر سینه ی خود میزد وکلمه هایی همچون وا جبلا وا سندا وا کهفا میگفت یعنی وای پشتیبان من وای تکیه گاه من وای قلعه ای که در وقت پریشانی بر آن پناه میبردم و ضجه میکشید و خود را به حد مرگ میرساند. حتی زن میت، خود را در اتاقی کوچک وتنگ حبس میکرد و ۱۲ ماه از آن خارج نمیشد و لباسهای خود را عوض نمی کرد و جهت نظافت آب به تن خویش نمیزد و از بدن او بوی بد به مشام میرسید و تمام موی سرش را انواع حشرات فرا میگرفت و یک سال تمام مصیبت و عزا میکشید و پس از یکسال، سرگین (پِشکِل) گوسفند را به او میدادند و او نیز آن سرگین را دور میانداخت و میگفت که مصیبت و عزاهایی را که به خاطر همسرم کشیدم نزد من مثل آن سرگین ارزشی ندارد. خلاصه مراسم عزاداری را در نهایت گرمی برگزار میکردند. در مراسم عزاداری ترکمنان نیز اثرهایی از زمان جاهلیت مشاهده میگردید. زناشوئی در زمان جاهلیت و آداب زن و شوهری آنها خیلی زشت و قبیح بود. حتی عادات بعضی از آنها این بود که هر وقت زن یکی از آنان از عاده و قاعدگی ماهانه اش پاک میشد به نزد فردی که با صفاتی همچون شجاعت و غیره موصوف بود میبرد تا آن مرد با آن زن نزدیکی کند و تا حامله شدن زنش با او نزدیکی نمیکرد و وقتی که حامله میشد بر او نزدیکی میکرد و این کار را فقط به خاطر تصحیح نسل اولادشان انجام میدادند. یکی دیگر از عادات آنها این بود که مردان آنها گروهی را تشکیل میدادند و تعداد آنها کمتر از ۱۰ نفر میشد و به هنگام شب یا روز بر زنی وارد میشدند و زن نیز تا سپری شدن مدّت حملش از آنها دوری میجست و پس از زایمان، همه ی آن افراد را به نزد خود فرا میخواند و هر کدام از آنها را که میپسندید به او میگفت: که این است بچه ای که بدنیا آوردم و این است بچه تو. سپس نسب بچه از آن زن و مرد ثابت میشد. عادت دیگر آنها این بود که تعدادی از زنان پرچم هایی را بر در خانه شان نصب میکردند و آن پرچم ها علامت آن بود که هرکس که بخواهد میتواند بیاید و نزدیکی کند، تعداد زیادی از مردان بر آن زن وارد میشدند و زنا میکردند و وقتی آن زن حامله میشد و نوزاد را بدنیا می آورد همه ی مردانی که به او نزدیکی کرده بودند را پیش خود فرا میخواند و تعدادی از افراد را که در دانستن پدر و فرزند بر طبق شباهت های آنها زرنگ و خبره بودند را می آوردند و آن افراد نیز بر آن نوزاد و مردان نظر می انداختند و میگفتند که این نوزاد فرزند فلان شخص است و بر طبق قول آن افراد خِبره نسب را ثابت میکردند. خلاصه کارهای غیر انسانی در میان آنها به حدّ نهایت خود رسید. حتی آنها دختران خود را به خاطر اینکه عار و ننگ خواهد شد، به لبه ی گودالی میبردند و به دختران خود میگفتند که به گودال بنگرد و در آن حالت از پشت سر دخترشان لگد میزدند و به گودال می انداختند و بعد از آن بلافاصله خاک میرختند و گودال را پُر کرده با زمین یکسان میکردند حتی زنان خود را وقتی که زمان زایمانشان فرا میرسید در کنار گودالی مینشاندند و اگر نوزاد دختر میشد فوراً نوزاد را زنده بگور میکردند و اگر پسر میشد آن را بر میداشتند و میبردند. آنها به جای نوشیدن آب خمر مینوشیدند و از بدن حیوانات زنده گوشت را جدا کرده میخوردند و بر قبر ها سجده کرده و آن سنگ هایی که حتی نمی توانند مگسهای خود را دور کنند را مقدس میشمردند و در نهایت گمراهی بودند. اسلام آنها را از آن کثافت کاریها نجات داد و از تاریکی به روشنایی سوق داد. اسلام از آنها، زنجیر و دام استبداد را باز کرده، آزادی را به آنها هدیه داد. بسبب امان ماندن جان بشر، اسلام قتل انسان را حرام گردانید و به سبب اینکه ناموس انسان حفظ شود اسلام زنا را حرام گردانید و برای محفوظ ماندن عقل انسان خمر و مواد مخدر را حرام کرد و برای اینکه در میان انسانها گرسنگی بجود نیاید و آسایش آنها حفظ گردد احتکار را حرام گردانید و به سبب اینکه هرج و مرج بوجود نیاید نافرمانی از دستورات رهبر و پیشوای مؤمنین را حرام نمود، هکذا در هر یک از دستورات اسلام هزاران حکمت نهفته چه ما آن حکمت و فلسفه را بدانیم و چه ندانیم.
ای برادران دینی اگر محاسن اسلام را به یاد آرید و مزایای آنرا مطالعه کنید و دستورات اسلام را بخوبی بفهمید و عمل کنید، بزرگتر و با اهمیت تر از اسلام مرام و هدفی را نخواهید یافت و غیر از اسلام چیزی با اهمیت تر نزد شما وجود نخواهد داشت. بزرگترین افتخار مسلمانان صدر اسلام این بود که دین خود را از هر چیزی عزیز و گرامی میدانستند و هر شخص را که در دایره اسلام وارد میشد برادر خود میشمردند هر چند که طائفه و سرزمین و وطن آن فرق میکرد و هر شخص را که بیرون و خارج از دایره اسلام بود دشمن میشمردند هر چند که با آنها از یک شکم بدنیا آمده باشند. حتی فرزند حضرت ابوبکر صدیق که عبدالرحمن نام داشت قبل از مسلمان شدن در جنگ بدر در میان صفوف مشرکین بود و بعد از اینکه مسلمان شد فرمود: ای پدر در جنگ بدر تو در مقابل من قرار گرفتی من تو را نکشتم در آن لحظه حضرت ابوبکر صدیق فرمودند: اگر تو در آن جنگ مقابل من قرار میگرفتی حتما تو را میکشتم، به همین خاطر است که قرآن کریم آنها را توصیف مینماید و میگوید: اَشِدَّاءُ عَلَی الکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَینَهُم (۴۸/۲۹) یعنی بر ضد کافران سختگیری و شدّت میورزند و در میان خود با مهربانی و عطوفت رفتار میکنند. مسلمانان همیشه یار و یاور یکدیگر هستند، گرسنگان خود را سیر میکند و برهنگان خود را میپوشانند و بی خانمان را خانه دار میکنند و مجردان خود را از مجردی در می آورند، حتّی مسلمانان مکه وقتی که عیال و فرزندان و مال و منال خود را ترک کرده و به مدینه هجرت کردند انصار مدینه مال و زمین های خود را در میان مهاجرین تقسیم کردند حتی بعضی از انصار که دارای ۲ یا ۳ زن بودند به غیر از یک زن خود، دیگر زنانشان را طلاق دادند و به عقد آن دسته از مهاجرانی که زن نداشتند در آوردند. در زمان و فرصتی کم بر دشمنان زیادی غالب شدند و به کلی کافران را از جزیره العرب بیرون راندند و حتی تاج و تخت ابر قدرتمندان زمان خود را سرنگون کردند و تحت سلطه ی خود در آوردند و ندای اسلام را به تمامی اقطار زمین پهناور رساندند. آنها بودند که آرد شریعت را تمیز کرده و خمیر آن مرام مقدس را درست کردند و آنها بودند که نام این مذهب متین را پخته و آماده خوردن نمودند. هم اکنون که ما آن نان پخته را در دست خود داریم، نمیتوانیم نگه داریم و از عهده خوردن آن بر نمی آییم. با نداشتن اتحاد و دوری قلب ها و پر شدن دلها از کینه و کدورت و با وجود آمدن نفاق و دشمنی در میان طوایف روز به روز از یکدیگر فاصله گرفته و و بر طبل تو خالی افتراق ضربه میزنیم. باید دانست که علت این افتراق، توجه ما به مادّیات و دوری از معنویات است. اگر مسلمانان بکلی از معنویات چشم بپوشند و تمام توجه آنها به مادیات رویگردان شوند، بدانید که اسلام در خطر افتاده چرا که حضرت رسول اکرم صلی الله علیه وسلم فرمایش نموده اند: مَا أخشَی عَلَیکُم الفَقرَ وَ لکِنِّی أخشَی عَلَیکُم التَّکَاثُر.
دنیا دوستی و مادّیگری با اسلام دوستی و معنوی گری کاملًا ضدیت دارد، هر چه انسانها ثروتمند گردنند بخیلی و حرص به مال در آنها افزایش می یابد. هم و غم آنان این خواهد بود که در تجمّلات دنیا از یکدیگر سبقت بگیرند و ثروت دنیا را از یکدیگر بیشتر جمع کنند و بزرگ ترین مسابقه ی آنها در اندوختن مال میشود. به تدریج اهمیت و مقام دین مبین اسلام در میان آنها از بین میرود و دیندار بودن در عقیده آنان نوعی بیکاری به حساب می آید. هر شخص که غنی باشد رهبر و سیّد آنان میگردد و هر شخص که فاسق و فاجر باشد ریش سفید آنان قرار میگیرد، این است به حقیقت رسیدن و ثابت شدن سخن با ارزش رسول اکرم صلی الله علیه وسلم که گفت من از ثروتمند شدن شما ها می ترسم. ای برادر مسلمان درد و مشکل ما معلوم است و آن هم عدم اتحاد است، کسالت و مریضی ما اختلاف میباشد اگر ما اختلاف هایمان را کنار نگذاریم و متحد نشویم هرگز به نتیجه نخواهیم رسید، اگر ما بخواهیم در همه ی امور دنیا و آخرت سر افراز و پیروز گردیم باید درمان و دارویی را بیابیم که درد و کسالت اختلاف را از بین ببرد. مادامی که آن دارو را نیابیم و به بدنمان تزریق نکنیم تندرست و سالم نمیگردیم، آن دارو نیز فقط سه سفارشی است که خداوند متعال فرموده بود.
اتحاد مسلمین طوری باید باشد که تحت مصداق آیه ی کَأنَّهُم بُنیَان مَّرصُوص قرار گیرند یعنی پیوند آنها ماند دیواری است که آجرهای آن بر روی هم با نظمی خاص انباشته شده و دیواری محکم را بوجود آورده اند، صفت و حالی که باید مسلمانان داشته باشند همین است. جامعه ی اسلامی اگر بخواهد از سر تا پا متحد و همدل شود لازم و ضروری است که رهبران آن افرادی صالح و متدین باشند و از درد و کاستی های ملّت متأثر شوند و همیشه به تحقق رساندن فکر و آرمان های ملتش بکوشند. اگر پیامبران اسلام با گفتن وا امّتا وا امّتا عمر خود را سپری کرده اند آنها نیز باید با گفتن وا قوما وا قوما عمر خود را سپری کنند و اگر بخواهند خود را با هر ناکسی مقایسه نمایند و با حرف هر شخصی نابکار از مقصد خود برگردند آن شخص لیاقت رهبری و پیشوایی قوم را ندارد خصوصاً علمای عظامی که رهبر و پیشوای مسلمانان قرار گرفته اند و جانشین و وارث پیامبران میباشند استقامتشان را باید حفظ نمایند و در راه پیشرفت و ترقی دین نباید از هر مشکلی دوری کنند چونکه نمونه و الگوی آنان پیامبران و اولیاء و خلفایی است که مقتدا به قرار گرفته اند. بروید و در تاریخ اسلام تفتیش کنید به کدامیک از آنها آزار و اذیت نرسیده است سر کدامیک از آنها به درد نیامده است، مگر سر حضرت ابراهیم علیه السلام را نمرود به درد نیاورد، مگر فرعون، حضرت موسی علیه السلام را سختی نداد، مگر سر مبارک حضرت محمد صلی الله علیه و سلم را مشرکان نشکافتند، مگر حضرت ابوبکر صدیق رضی الله عنه را مرتدین اسلام نیازرده اند، مگر سر امام اعظم ابو حنیفه رحمه الله را مبتدعین زمانش بدرد نیاورده اند. خداوند تبارک و تعالی در کتاب مقدس خود میفرماید: وَ کَذَلِکَ جَعَلنَا لِکُلِّ نَبِیِّ عَدُوًّا مِنَ المُجرِمِین (۲۵/۳۱) یعنی ای محمد صلی الله علیه و سلم همچنان که در مقابل شما ابوجهل علیه اللعنه را قرار دادیم در مقابل پیامبران گذشته نیز فرقه هایی از گناه کاران را قرار دادیم هکذا عادت خداوند متعال این است که در مقابل هر محقی، مبطلی را قرار میدهد تا که طرفین هر کدام آشکارا از امتحان الهی درگذرند.
توصیه ی من به جوانان عزیز این است که شما هرگز از دستورات و فرامین علماء سر پیجی نکنید و از فرمایشات آنان غافل نباشید. آن شخصی که میخواهد در رأس امور قرار گیرد اوّلا باید استعداد و نبوغ داشته باشد و از آن گذشته باید دلسوز مملکت باشد، مردم داری و امانت داری داشته باشد، قدرت را خود طلب نکند چون شخصی که خودش با اصرار بخواهد رهبر گردد جزماً در آن شخص قصور وجود دارد و بهیچ وجه لیاقت پیشوایی را ندارد. اگر ملت آنرا انتخاب نکند بلکه با هوس و خواسته خود در رأس امور بودن را تقاضا کند، محرک اصلی آن دنیا و جاه طلبی است. اگر ملت بر او هجوم آورند و همه ملت بر رهبری او متفق شوند در این صورت است که از دست این شخص کارهای بزرگی بر میآید و آن شخص خادم آن ملت قرار میگیرد. روزی از روزها شخصی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و سلم آمد و از ایشان خواست که او را امیر مکانی قرار دهد، بعد از آن نیز شخص دیگری آمد و همین خواسته را تکرار کرد، حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و سلم فرمودند : أنَّا وَاللهِ لَا نُوَلِّی عَلَی هَذَا العَمَل أحَدًا سَألَهُ وَ لَا أحَدًا أحرَصَ عَلَیه. یعنی با نام خداوند عزو جل سوگند یاد میکنم که به تحقیق ما هرگز ولی و امیر قرار نمی دهیم شخصی را که آن عمل را خود بخواهد و بر آن حریص باشد (فَإنَّ أخونکُم عِندِی مَن طَلَبَ هَذَا الأمر) به تحقیق خیانت کارترین شما نزد من شخصی است که آن امر را خود بطلبد. (إذَا کَانَ الغرابُ دَلیل قَوم سَیَهدِیم إلَی أرض الجیاف) وقتی که سردار قومی کلاغ باشد آنها را به سوی جسد مردارهای گندیده سوق میدهد و هدایت میکند. رئیس و پیشوای نا اهل نابود کننده ی دین است. رسول اکرم صلی الله تعالی علیه وسلم فرموده اند: (لِکُلِّ شَئٍ آفَهٌ وَ آفُهُ هَذَا الدِّینِ وُلَاهُ السُّوء) یعنی برای هر شئ آفتی است که آنرا فساد و تباه میکند و آفت این دین والی و امیرهای پست است، حد نهایت آرزو و آمال آنان مال و مقام است مال و مقام را از دوست هایشان نیز با اهمیت میشمارند و مال و منصب را به قوم و خویشانشان ترجیح میدهند، جاه و ثروت را از دین و شریعت با ارزش میدانند. حدیث نبوی فرمایش میکند: (مَا ذِئبَانِ جَائِعَانِ أرسِلَا فِی غَنَم بِأفسدَ لَهَا مِن حِرصِ المَرءِ عَلَی المَال وَ الشَّرَفِ لِدِینهِ) یعنی دو گرگ گرسنه ای که در میان گلّه گوسفند رها شده اند فاسد و تباه کننده تر نیستند از فساد و ضایع کردن حرص جوان مال و مقام دوست، دینش را.
ای برادران مسلمان ما نباید به خاطر سر افرازی در این دنیای زود گذر جایگاه ابدی خودمان را ویران سازیم، ما نباید با دویدن دنبال سراب دنیا آخرتمان را از دست دهیم. ای استادان عزیز و ای عالمان مهربان از همه ی شما عاجزانه و حقیرانه در خواست مینمایم که بیایید ما هم تشکل پیدا کنیم و همه ی ما دست در دست هم نهیم و نیروهایمان را جمع کنیم و یک جان و یک تن شده از دین و مذهب خودمان حراست نمائیم، محبت و مزایای احکام الهی و شریعت محمدی و مذهب حنفی را در قلبهای جوانان پاکی که در حال رشد و تکاپو هستند تزریق نمائیم و با ترجمه کردن مسائل اصولی و فروعی خودمان از عربی به فارسی و یا به زبان مادری ترکمنی آن مسائل را در دسترس جوانان با سواد قرار دهیم تا که آن عزیزان وقت گرانقدرشان را صرف مطالعه ی تألیفات اجنبی ها قرار ندهند و با مطالعه ی آنها به راه انحراف کشیده نشوند، آن جوانان و کسانی که در آینده به حد جوانی و رشد میرسند بر گردن ما حق دارند و سعی و تلاش ما در هدایت و نجات آنها کاری لازم و ضروری است.
نجات آنها در دو چیز منحصر است: تبلیغ و تألیف. آنها هم به تبلیغات محتاج هستند و هم نیازمند تألیفات، ما نیز این دو امر ضروری را کاملاً و بنحو احسن اداء نخواهیم کرد مادامی که تشکلی را بوجود بیاوریم. پس ای همکاران عزیز و ای عالمان گرامی تشکل ایجاد نمائیم و در مقابل فرقه های ضد اسلامی مبارزه نمائیم، وقت بیداری و تلاش ما در این ایام است وعده ی بزرگ خداوند متعال وجود دارد که میفرماید (إن تَنصُر وَالله یَنصُرکُم) یعنی اگر شما دین خداوند را نصرت نمائید خداوند تبارک و تعالی نیز شما را نصرت خواهد داد، بنابراین اگر ما متفق شده و بر دین خداوند متعال اتّکاء نمائیم خداوند پشتیبان ما خواهد بود و او در دو جهان ناصر و معین ماست. آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین و صلی الله تعالی علی سیدنا و مولانا محمد و علی آله و صحبه اجمعین.
تألیف: استاد الحاج عبدالرحمن آخوند تنگلی طانا
مترجم:یونس صوف زاده

منبع: حوزه علمیه عرفان آباد

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.

رفتن به نوار ابزار