تازه ها
خانه »» اهل سنت »» ائمه فقه »» امام قاضی ابو یوسف؛ زندگی و دیدگاه ها

امام قاضی ابو یوسف؛ زندگی و دیدگاه ها

 

امام ابویوسف و دیدگاه او در مورد حدیث

قاضی ابویوسف (م ۱۸۲ ه ق) از معروفترین شاگردان امام ابوحنیفه بود که تاْثیر بسزایی نیز در شکل گیری مذهب حنفی داشته است.[۱]امروزه آثار به جای مانده از ابویوسف چون «اختلاف الامصار» ، «الرد علی سیر الاْوزاعی» و «الخراج» و «الجوامع» در حوزه ی اختلافات و کتبی چند در ابواب فقهی مختلف چون «کتاب الصلاه» و «کتاب الزکاه» و غیره[۲] از زمره ی منابع دست اول در مورد مذهب حنفی محسوب می شود. بدیهی است چنانکه ضروریست هر فقیه مسلمان در فتاوای خود به احادیث نبوی نیز توجه داشته باشد امام ابویوسف نیز همواره احادیث پیامبر (ص) را مورد عنایت ویژه ی خویش قرار می داد. شاید بتوان گفت که ابویوسف اولین شخصیتی بود که میان اندیشه ی اهل رأی و اهل حدیث جمع نمود و بیشترین توجه خویش را در فتاوای فقهی به احادیث پیامبر‹ص› مبذول داشت.[۳]

آری امام ابویوسف بیش از سایرین از احادیث پیامبر «ص» تبعیت می کرد و به همین خاطر علامه مزنی درباره ی او می گوید:«ابویوسف اتبع القوم للحدیث»[۴]ابویوسف مطیع ترین قوم (اهل رأی) در برابر احادیث است . وی نه تنها فقیه بود بلکه از جمله ی حفاظ حدیث نیز به حساب می آمد. گفته شده او بسیار به محدثین و جلسات درسی آنان علاقه مند بوده و اغلب در محفل محدثین شرکت می کرده و پس از اینکه حدود ۵۰ الی ۶۰ حدیث را به حافظه می سپرده به میان مردم رفته و احادیث پیامبر (ص) را برای شاگردان خود و همچنین سایر مردم املاء می کرده است».[۵]

کتاب «الآثار» ابویوسف که اسناد آن پس از سه یا چهار راوی به رسول خدا ‹ص› می رسد بیانگر همت والای ابویوسف در توجه به حدیث و روایت آن می باشد.[۶]در اینکه آیا امام ابویوسف به حدیث توجه داشته و در فتاوای خود از آن مستفید می شده است هیچ تردیدی نیست اما بحث بر سر این است که آیا وی محدث هم بوده است یا خیر؟ بسیاری وی را از جمله ی ائمه ی حدیث (محدثین) برشمرده اند.[۷]از گروهی از محدثین و مشاهیر علم حدیث نیز در مورد ابویوسف سخنانی نقل شده که دال بر آن است که وی از جمله ی حفاظ حدیث و علمای این فن بوده است. به عنوان مثال یحیی بن معین گفته است : « کان ابویوسف ثقه»[۸]یا احمد بن حنبل گفته: «اول ما طلبت الحدیث ذهبت الی ابی یوسف القاضی ثم طلبنا بعده فکتبنا عن الناس»[۹]اولین بار برای آموختن و طلب حدیث نزد قاضی ابویوسف رفتم و سپس به میان مردم رفته و به جمع آوری و کتابت احادیث پرداختم . از میان دیگر مشاهیر علم حدیث ابن حبان او را شیخ و استاد خود معرفی کرده و وی را متقن دانسته است .[۱۰]ابن مدینی نیز او را از جمله ی محدثین معتبر و صدوق معرفی کرده است.[۱۱]گفته شده احمد بن حنبل که از معروفترین محدثین و از مولفین بزرگترین مسانید حدیثی اهل سنت است احادیث بی شماری را از وی نقل و کتابت کرده است.[۱۲]وی ابویوسف را اولین استاد (شیخ الحدیث) خود معرفی کرده او را محدثی منصف دانسته است.[۱۳]

امام ابویوسف نیز همچون استاد خود ابوحنیفه در نقل و روایت حدیث بسیار احتیاط می نمود زیرا با توجه به فرمایش تهدید آمیز رسول گرامی اسلام که فرموده بود: هر کس سخنی را به دروغ به وی نسبت دهد مستحق عذاب الهی خواهد گردید،[۱۴]ابویوسف از خوف آنکه مبادا مشمول این گروه از افراد شود تمام سعیش بر این بود که حدیث را همانگونه که می شنید همانگونه و با همان الفاظ روایت کند. ابویوسف خود می فرماید: «لاینبغی للرجل ان یحدث الا بما یحفظه من وقت ماسمعه».[۱۵]شایسته است هر کس قصد روایت حدیثی را دارد آنرا همانگونه که شنیده حفظ و با دقت و دقیق روایت کند . ناگفته نماند «قاضی ابویوسف از اعمش ، همام بن عروه و محمد بن اسحاق و یحیی بن سعید و غیره حدیث های زیادی را روایت کرده و بزرگانی چون امام محمد بن حسن و احمد بن حنبل و یحیی بن معین به روایت حدیث از او پرداخته اند».[۱۶]

شایان ذکر است قاضی ابو یوسف در هر حال حدیث را بر فتاوایی که براساس قیاس صادر شده بود ترجیح می داد و اینگونه نبود که مثلاَ به حدیثی صحیح دست یابد ولی چون آن را خلاف فتوای استاد خویش ابوحنیفه یافته حدیث را نادیده بگیرد و متعصبانه بر رأی استادش پافشاری کند. وی ضمن اینکه در قبول حدیث احتیاط می کرد تا سخنی به دروغ به پیامبر نسبت داده نشود هر جا حدیثی را خلاف فتوای سلف خود می یافت به حدیث روی آورده و از فتوای مزبور عدول می کرد. گویند روزی امام ابویوسف و امام مالک در مورد مساْله ای با هم به مناظره پرداختند. «امام مالک به حدیثی صحیح در برابر ابویوسف احتجاج کرد و ابویوسف نیز پی برد که حدیث مزبور صحیح است و هیچ گونه توجیهی ندارد. بلافاصله آن بزرگوار فرمود: «رجعت الی قولک یا اباعبدالله ‹مالک› و لو رأی صاحبی‹ابوحنیفه› ما رأیت لرجع الی قولک کما رجعت» « ای مالک من فتوای تو را می پذیرم و مطمئن هستم اگر استادم ابوحنیفه نیز به این حدیث دست می یافت از فتوایش عدول می کرد و چون من این فتوا را می پذیرفت».[۱۷]ناگفته پیداست که ابویوسف چقدر به حدیث اهمیت می داده و حتی حاضر می شده فتوای پیشوا و استاد خود را براساس آن نادیده بگیرد. همچنین آن بزرگ اگر در دوره ای خود فتوایی صادر کرده بود و بعدها حدیثی را خلاف آن می یافت به راحتی از فتوای خود عدول کرده و به حدیث متمسک می شد.[۱۸]لذا هیچگاه پیش نمی آمد که وی چون قبلاً فتوایی صادر کرده و اکنون خلاف آن ثابت شده بر سخن خود پافشاری کند و با تمام نیرو در صدد توجیه آن برآید.

در کتب حنفیه و به ویژه آثاری از ابویوسف گاه با مسائلی برمی خوریم که مشاهده می شود در عین حال که مخاطب ابویوسف به حدیث استناد کرده وی در برابر او تسلیم نشده و به توجیهات و تاْویلاتی پرداخته است. «به عنوان مثال در مورد این که هرگاه مسلمانی در جبهه ی نبرد اسحله ای نداشته باشد تا بجنگد و مسلمانان نیز توانایی و امکانات اینکه به وی اسلحه بدهند را نداشته باشند آیا درست است که چنین شخصی در جبهه از اسلحه هایی که از کفار به غنیمت گرفته شده و هنوز میان مسلمانان یا مجاهدین تقسیم نشده بدون اجازه ی امیر ‹امام› استفاده کند و به جنگ بپردازد یا خیر، امام اوزاعی به حدیثی از رسول خدا ‹ص› که فرموده است. ایاک و ربا الغلول [۱۹]و «من کان یومن بالله و الیوم الآخر فلا یاْخذ دابه من الغنائم فیرکبها حتی اذا نقصها ردها فی المغانم و»که دال بر عدم جواز استفاده از مال غنیمت قبل از تقسیم آن می باشد استناد کرده و گفته تنها تحت شرایطی چون اوج گیرودار جنگ می تواند از آن استفاده کند اما به محض برطرف شدن این شدت حتی قبل از اینکه جنگ به کلی پایان یافته باشد باید سلاح را به محل اشیاء به غنیمت گرفته شده برگرداند. امام ابویوسف در این قضیه ضمن اینکه فتوای استادش ابوحنیفه را مبنی بر جواز استفاده از سلاح به غنیمت گرفته شده قبل از تقسیم آن تا پایان جنگ بدون هیچ ضابطه یا شرطی پذیرفته گفته است درست است که اوزاعی نیز در این قضیه به حدیث پیامبر ‹ص› استناد کرده اما حدیث دارای معانی و مفاهیمی است که جز با عنایت الهی کسی از آن آگاهی پیدا نمی کند. این حدیث نیز که اوزاعی بدان استناد کرده دارای مفهوم خاصی است و خطاب آن به افرادی است که بدون نیاز، به غنایمی که هنوز تقسیم نشده دست می زنند و به قصد خیانت در آن دخل و تصرف می کنند . مسلماَ مسلمانی که در میدان جنگ نیازمند است اسلحه ای داشته باشد و مسلمانان نیز توانایی و امکانات همکاری و مساعدت وی را ندارند از قاعده ی کلی مذکور مستثنی است بلکه ضروری است چنین شخصی خیلی زود اسلحه ای را که از کفار به غنیمت گرفته شده بردارد و به جنگ بپردازد و پس از اتمام جنگ آن را مسترد کند.»[۲۰]به این ترتیب ابویوسف هر چند بر صحت حدیث مورد استفاده ی اوزاعی گواهی می دهد اما به فتوای وی که براساس همان حدیث صادر شده اعتراض می کند و به وی توضیح می دهد که حدیث مذکور مفهومی خلاف آنچه او از آن برداشت کرده را دربردارد. البته در مواردی نیز مشاهده شده که ابویوسف به کلی حدیث مورد استفاده توسط اوزاعی را رد کرده و یا در قبول آن تردید کرده و به حدیثی با اسناد و مفهومی متعارض با آن استناد کرده است.[۲۱]

در نتیجه امام ابویوسف علاوه بر اینکه حدیث را به عنوان مهمترین اصل بعد از قرآن جهت استنباط احکام پذیرفته از جمله ی محدثین و حفاظ حدیث نیز به شمار می آید. «وی هر آنچه را که حکمش را در قرآن و سنت می یافته بدون اینکه از کسی حتی ابوحنیفه تقلید کند و بدون هیچ گونه تعصبی نسبت به فتاوای سلف خود به همان عمل می کرده و هیچ قول یا فتوایی را بر سخن خدا و رسول ترجیح نمی داده است. البته در مسائلی که در قرآن و سنت آن را نمی یافته به شدت تحت تاْثیر ابوحنیفه بوده و از او تبعیت می کرده است»[۲۲]بنابراین ، اینکه برخی ادعا کرده اند امام ابویوسف در یک سوم مذهب از آرای استاد خود ابوحنیفه رجوع نموده است و آنها را مطابق با حدیث صحیح تصحیح کرده است[۲۳]، ادعایی بی اساس نیست و هر چند ممکن است تا حدودی مبالغه آمیز باشد اما ثابت می کند که امام ابویوسف مجتهدی است که در فقه و حدیث تبحر یافته و با تخصص و نبوغی که در علم حدیث و فقه داشته، توانسته است خدمتهای شایانی را برای فقه اسلامی به انجام رساند.[۲۴]


[۱]–نک؛ البدایه و النهایه ، ابن کثیر ، ج۱۰ ، ص ۱۲۸٫

[۲]– الفهرست، ابن ندیم، ص۲۸۶٫

[۳]–ابوالحنیفه ، ابوزهره، ص ۱۷۴٫

[۴]–مقدمه اعلاء السنن ، عثمانی ، ج ۱ ، ص ۲۰۷ و پاورقی تبییض الصحیفه ، سیوطی ، ص ۹۴ به نقل از تاریخ بغداد ، خطیب ، ج ۱۴ ، ص ۲۴۶٫

[۵]–ابوحنیفه ، ابوزهره ، ص ۹۱ و نک ؛ جامع بیان العلم ، ابن عبدالبر ، ص ۱۳۲٫

[۶]–نک، همان ، ص ۱۷۶-۱۷۷٫

[۷]– نک؛ الملل و النحل ، شهرستانی ، ج۱، ص ۱۶۹ و تبییض الصحیفه، سیوطی ، ص ۹۳٫

[۸]–البدایه و النهایه ، ابن کثیر ، ج ۱۰ ، ص ۱۲۸ و نک ؛جامع بیان العلم ، ابن عبدالبر ؛ ص ۴۴۰ و تذکره الحفاظ ،ذهبی، ص۲۹۲٫

[۹]–پاورقی تبییض الصحیفه ، سیوطی، ص ۹۳ به نقل از تاریخ بغداد ، خطیب ، ج ۱۴ ،ص ۲۵۵٫

[۱۰]–پاورقی تبییض الصحیفه، سیوطی ، ص ۹۳ به نقل از الثقات ، ابن حیان ، ج ۷ ،ص ۶۴۵٫

[۱۱]–البدایه و النهایه ، ابن کثیر ،ج ۱۰ ، ص ۱۲۸٫

[۱۲]–پاورقی تبییض الصحیفه، سیوطی ، ص ۹۳ به نقل از تاریخ بغداد ، خطیب ، ج ۳ ، ص ۱۵٫

[۱۳]–جامع بیان العلم ، ابن عبدالبر ، ص ۱۳۲ و مقدمه اعلاء السنن ، عثمانی ، ج ۱، ص ۲۰۷ به نقل از العبر ، ذهبی،ج ۱ ، ص۲۸۵٫

[۱۴]–نک ؛ صحیح بخاری(۱۰۴) و سنن ابوداود (۳۱۶۶) و سنن ابن ماجه (۳۶) و مسند احمد (۱۳۳۹) و سنن دارمی (۲۳۵).

[۱۵]–سیر اعلام النبلاء ، ذهبی ، ج ۱۶ ، ص ۴۰۱٫

[۱۶]–البدایه و النهایه ، ابن کثیر ، ج ۱۰ ، ص ۱۲۸٫

[۱۷]–همان، ج ۱۰، ص ۱۲۹، و مجموع الفتاوی ، ابن تیمیه ، ج ۲۰، ص ۲۱۱ و نک؛ آثار اختلاف الفقهاء ، انصاری، ص ۱۱۴ . (مساله ی مورد بحث مساله ی صاع و زکات خضروات ‹گیاه و غیره› بوده است.)

[۱۸]–ابوحنیفه ، ابوزهره ، ص ۹۱ .

[۱۹]–نک؛ صحیح بخاری (۲۸۴۴) و صحیح مسلم (۳۲۹و۳۲۸۷) و نسائی (۴۰۶۹) و ابن ماجه (۲۸۴۰) .

[۲۰]–الرد علی سیر الأوزاعی، ابویوسف ، ص ۱۳-۱۶٫

[۲۱]–نک؛ ابوحنیفه ، ابوزهره، ص ۱۸۱ و الرد علی سیرالاوزاعی ، ابویوسف ، ص ۱۲۱٫

[۲۲]–نک؛ الرد علی الخطیب، ابن مظفر ، ص ۶۳٫

[۲۳]–روش نماز پیامبر ، آلبانی ، ص ۲۵ به نقل از رد المحتار، ابن عابدین، ج ۱ ، ص ۶۲ و النافع الکبیر، لکنوی ، ص ۹۳٫

[۲۴]–نک؛ ایقاظ ، فلانی ، ص ۵۲٫

جوابی بنویسید

ایمیل شما نشر نخواهد شدخانه های ضروری نشانه گذاری شده است. *

*

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.

رفتن به نوار ابزار