احمد بن عبد الحلیم بن تیمیه حرانی معروف به ابن تیمیه (زاده ۱۰ ربیعالاول ۶۶۱ قمری برابر با ۲۲ ژانویه ۱۲۶۳ میلادی، و مطابق با ۲ بهمن ۶۴۱ خورشیدی در حران، سلجوقیان روم – درگذشتهٔ ۵ مهر ۷۰۷ برابر با ۲۸ سپتامبر ۱۳۲۸) عالم الاهیات، حدیث و فقه، منطق دان و اخترشناس بود. او باور به این داشت که علوم طبیعی برتر از علوم ریاضی هستند و این را ردی بر فلسفه مشاء میدانست و همچنین کسانی که به پیروی از ارسطو قائل به آن هستند که بهترین فلسفهها نخست فلسفه الاهی و سپس فلسفه ریاضی و سپس فلسفه طبیعی است. چنانکه در کتابهای متعددی از او شامل: ردی بر منطقین، تعارض خرد و گفتار، رساله عرشی او نقض فلسفه الاهی و بیان نیکیهای فلسفه طبیعی (مانند فیزیک) و فلسفه ریاضی به خوبی مشخص است.[۱][۲]
وی فقیه حنبلی و سلفی و مبتکر و بنیانگذار نظری، فرقهٔ وهابیت است. اما درباره القاب و عنوان درست او اختلاف بسیار است. چه او را با القابی چون مفسّر، رجالی، مفتی و ادیب یاد کردهاند.[۳] محمد بن خضر (م.۶۲۲ق) پدر او روحانی حنبلی مذهب بود که در عقاید و فقه از مذهب «احمد بن حنبل» (م/۲۴۱) پیروی میکرد، از این جهت فرزند خود را به مدارس حنابله فرستاد تا فقه حنبلی را فرا گیرد. جدّ اعلای وی از دانشمندان حنبلی مذهب و نخستین فرد ملقب به ابن تیمیه بوده است.
بسیاری از فتواهای او مطابق هیچیک از مذاهب چهارگانه اهل تسنن یعنی حنبلی، شافعی، مالکی و حنفی نبود. یکی از نخستین آثار او کتاب عقیده است که به نوعی خرق عادت در میان سنیان محسوب میشود. وی در این کتاب به نقد و رد بسیاری از عقاید کلامی، اشعریها پرداخته و نسبت به آن باورها معترض است. از جمله ویژگیهای ابن تیمیه، جسارتش در ارائهٔ عقاید و باورهایش بود.
نسب کامل او را چنین گفتهاند: تقی الدین ابوالعباس احمد بن شهاب الدین عبدالحلیم بن مجد الدین عبدالسلام بن عبدالله بن ابی القاسم محمد بن الخضر بن محمد بن الخضر الحرّانی الدمشقی الحنبلی.[۴]
آیین وهابیت در قرن ۱۲ هجری بر اساس افکار و آراء او پی ریزی گردید. به گونهای که شناخت عقاید وهابیان در گرو شناخت ابن تیمیه و آراء و عقاید او است. البته محمد بن عبدالوهاب مؤسس وهابیت بخشی از عقائد او را گرفت، و قسمتهای دیگر آنرا رها کرد و به آن اهمیت نداد.[۵]
محتویات
۱ منابع در بارهٔ زندگی وی
۲ دیدگاهها
۲.۱ دیدگاههای وی درباره زبان فارسی
۲.۲ دیدگاههای سلبی
۲.۳ دیدگاههای اثباتی و سلبی
۳ ابن تیمیه از نظر علمای اهل سنت
۴ برخی از اساتید ابن تیمیه
۵ برخی از شاگردان ابن تیمیه
۶ انتقاد از ابن تیمیه
۶.۱ آثار ابن تیمیه
۶.۱.۱ مقاله
۶.۲ کتاب
۶.۳ پانویس
۶.۴ منابع
۶.۵ پیوند به بیرون
منابع در بارهٔ زندگی وی
از میان آثار فراوانی که در بارهٔ زندگی وی نوشته شده، مقالهٔ مفصل عباس زریاب خویی تحت عنوان «ابن تیمیه» در دائرهالمعارف بزرگ اسلامی، اثری شایان توجه است.
دیدگاهها
دیدگاههای وی درباره زبان فارسی
وی حدیثی را از پیامبر اسلام نقل میکند (در کتاب “اقتضا صراط المستقیم لمخالفه اصحال الجحیم”)به این مضمون که اگر کسی بتواند به زبان عربی سخن بزند و به زبان فارسی حرف بزند منافق است. بازهم با نقل قولی از عمربن خطاب، خلیفه دوم مسلمانان، مدعی میشود که سخن زدن به زبان فارسی، آدم را بی مروت و نامرد و پست و فرومایه میسازد. میگوید، باری سعدبن ابی وقاص شنید که مردمی به زبان فارسی سخن میزنند. خطاب به آنها گفت:” پس از آمدن اسلام بازهم دلبسته مجوسیت و آتش پرستی هستید؟» نیز از زبان مالک بن انس، یکی از پیشوایان فقهی اهل سنت و جماعت مینویسد که مالک بن انس روزی خطاب به حاضران در مسجد نبوی در مدینه با لحن خشن و عبوس و تهدیدآمیزی گفت:” هرگاه ببینم کسی به زبان فارسی حرف می زند، از مسجد بیرونش خواهم انداخت. ابن تیمیه در کتاب یادشده از ابن جنی، از علمای نامور نحو عربی، نقل میکند که باری گفت:”دلیل اینکه یک عده از آدمها در جامعه اسلامی دچار انحراف شده اند و با شریعت اسلام از در مخالفت درآمده اند و در دام زندقه و الحاد افتاده اند، آشنایی درست نداشتن آنها از زبان عربی بوده است”.[۶] دیدگاههای سلبی
که آنها را در چهار بخش میتوان خلاصه کرد:
۱ – نفی هر گونه تعقل در فهم معنای ظاهر کلام خدا و حمل آن بر معانی لغوی
وی اصرار میورزد که آنچه در قرآن و احادیث وارد شده، بر همان معانی لغوی و متداول عرفی باید حمل شود و کسانی را که این نوع از صفات را به کمک قرائن موجود در آیات و روایات بر معانی مجازی و کنائی و معقول حمل میکنند، مؤوله (تاویل گرا) نامیده و به باد انتقاد میگیرد، و به این نیز اکتفاء نمیکند و میگوید:”همه صحابه و تابعان نیز بر این عقیده بودهاند”[۷]
۲ – کاستن از مقامات پیامبر اسلام
بخش دوم تفکر او عادی دانستن مقامات پیامبران و اولیای الهی است و اینکه آنان پس از مرگ کوچکترین تفاوتی با افراد عادی ندارند، او در این راستا، مسائلی را مطرح میکند که همگی یک هدف را تعقیب میکند، و آن عادی جلوه دادن پیامبران، مخصوصاً پیامبر اسلام و اولیاء بزرگ دین است. روی این اساس میگوید:
۱. سفر برای زیارت پیامبر حرام است.
۲. کیفیت زیارت پیامبر، از کیفیت زیارت اهل قبور تجاوز نمیکند.
۳. ساخت هر نوع پناه و سایبان بر قبور حرام میباشد.
۴. پس از درگذشت پیامبر هر گونه توسل به آن حضرت بدعت و شرک است.
۵. سوگند به پیامبر و قرآن، و یا سوگند دادن خدا، به آنها شرک میباشد.
۶. برگزاری مراسم جشن و شادی در تولد پیامبر، بدعت به شمار میرود.
وی با اصرار به جنگ همه میرود، و از این جهت از همان زمان، و پس از آن، افکار عمومی اهل سنت بر او شورید؛ و بارها دستگیر و زندانی شد و دهها کتاب بر رد اندیشههای او نوشته گردید.
۳ – انکار فضائل اهل بیت پیامبر
بخش سوم از مبانی فکری او را انکار فضائل اهل بیت پیامبر که در صحاح و مسانید اهل سنت وارد شده، تشکیل میدهد وی در کتاب خود به نام منهاج السنه، احادیثی را که مربوط به مناقب علی و خاندان اوست انکار مینماید و همه را مجعول اعلام میکند.
۴ – مخالفت با مذاهب چهارگانه اهل سنت
بخش چهارم از آراء او مخالفت وی با مذاهب چهارگانه اهل سنت در باب نکاح و طلاق است. محمد بن عبد الوهاب بخش دوم از مبانی فکری ابن تیمیه را گرفت و به سه بخش دیگر اهمیت نداد، هر چند اخیراً بخش نخست (جهت داشتن خدا) به وسیله مفتی سعودی «عبد العزیز بن باز» به صورت کمرنگ احیاء شده است.
وی پیرو نقل و حدیث و دشمن سرسخت شیعه و تصوف بود. ابن تیمیه بخاطر عقایدش که سخت با مذاهب اسلامی در تعارض است از دمشق اخراج شد و علمای آن روزگار تا مرز تکفیر او پیش رفتند. همچنین علمای دینی مدینه و مکه نیز از او ابراز برائت کرده و او را به این شهرها ممنوعالورود اعلام نمودند.
دیدگاههای اثباتی و سلبی
۱. احیای توحید و معارف اصیل. مهمترین دیدگاه ابن تیمیه این است که با مرور زمان، آرمان اصلی اسلام، یعنی توحید، تحت تأثیر اختلاط مسلمانان با فرهنگهای دیگر از یادها رفته است و بهترین شیوهٔ احیای این آرمان، کوشش برای احیای اندیشههای کهن اسلامی، یعنی تفکر رایج در عصر پیامبر (ص)، صحابه، و تابعین است. این کوشش را میتوان با تکیه بر روایات، به جای تکیه بر اجتهاد و استدلالهای عقلی و علمی پی گرفت.
۲. همچنین، از مهمترین کوششهای فکری ابن تیمیه، تلاش برای مرز نهادن میان آیینهای اسلامی اصیل ـ از دید خود وی ـ با آیینهایی است که بعدها، تحت تأثیر فرهنگهای دیگر، یا تحت تأثیر توسعه و تحول و رشد تمدن اسلامی پدید آمده است.
از همین روست که وی با شیعیان در میستیزد؛ چرا که، شیعیان، از دید وی اولاً برای آموزشهای صحابه و تابعین ارزشی قائل نیستند؛ و ثانیاً بسیاری از آیینها و مراسم غیر دینی را که در میان زرتشتیان و مسیحیان و… رایج بوده است، جلوهای اسلامی بخشیده و به اسلام وارد کردهاند. وی شیعیان را بدین متهم میکند که با گسترش فرهنگ توسل، توحید را که اصلیترین شعار اسلام است، از جایگاه خویش منحرف کردهاند. وی میگوید عربهای عصر پیش از اسلام، به خداوند معتقد بودند و همچنان که در قرآن هم یاد شده است، صرفاً بتها را شفیعان درگاه الهی میدانستند. از دید وی، مهمترین شعار پیامبر (ص)، ترویج خداپرستی نبود؛ چرا که مردم همه خداپرست بودند. شعار پیامبر (ص)، ترویج این معنا بود که خدا خودش از رگ گردن به مردم نزدیک تر است و واسطهای نیاز ندارد. استدلالهای گستردهٔ او در کتابهایی مثل قاعده جلیله فی التوسل و الوسیله، یا توحید الالوهیه و جز آنها عرضه شده است، ابن تیمیه البته از جانب شیعیان و هم عامه مسلمانان، با مخالفتهای بسیار گسترده، و پاسخهایی نیز روبه رو گردید.
۳. وی شدیداً مخالف با رشد و توسعهٔ فلسفه، و دیگر علومی است که به نظرش، ریشه در فرهنگهایی غیر از شبه جزیرهٔ عربستان، به جز دورهٔ زندگی پیامبر اسلام دارند.(مخالف هر گونه فلسفه)
۴. از فتواهای مهم او، فتوا به حرمت کلام و منطق، علاوه بر فلسفه و عرفان است.[۸][۹] برخی ابن تیمیه را نخستین کسی میدانند که مفهوم عرضه و تقاضا در اقتصاد را معرفی کرد.[۱۰] به همین ترتیب، وی را باید از معدود شخصیتهای کهن در جهان اسلام، تلقی کرد که بر استقراء شواهد و کاربرد روش تجربی اصرار داشتهاند. وی در عموم آثار خویش، میکوشد با استقراء شواهد بحث در قرآن، کتب تاریخی، و حتی آداب و رسوم و شواهد شناختهٔ رایج در عصرش، بحثها و مطالعات و اظهار نظرهای خود را مستند کند. هرچند بدلایل غیر منطقی خود که دور از هرگونه عقل سلیم میباشد نتوانست تفکرات خود را در قالب منطق و دین و شریعت اثبات نماید؛ و حتی در مستندات خود نیز دچار تزلزل فراوان شده است.
ابن تیمیه از نظر علمای اهل سنت
۱. محمد بن محمد بخاری (دانشمند حنفی مذهب، متوفای ۸۴۱) اعلام میکند:”هر کس به ابن تیمیه شیخ الاسلام بگوید، کافر است.” (إنّ من أطلق القول علی ابن تیمیّه أنّه شیخ الإسلام فهو بهذا الإطلاق کافر) البدر الطالع: ۲/۲۶۰.
۲. ابن حجر عسقلانی (متوفای ۸۵۲، از ارکان علمی اهل سنت) در کتاب درر الکامله، ج۱، ص۱۵۵ نظر بزرگان و علمای اهل سنت را نسبت به ابن تیمیه بیان میکند و میگوید: “در جامعه اسلامی (اهل سنت و نه شیعه)، بعضیها میگویند که ابن تیمیه مجسم (کسی که خدا را جسمانی میداند) است، بعضیها میگویند ملحد و زندیق است، بعضیها میگویند منافق است.” (فمنهم من نسبه إلی التجسیم، ومنهم من ینسبه إلی الزندقه، ومنهم من ینسبه إلی النفاق)
ابن حجر عسقلانی در همان مینویسد که قضات اهل سنت در زمان ابن تیمیه اعلام کردند:”هر کس معتقد به عقاید «ابن تیمیّه» باشد، خون و مالش حلال است.”(من اعتقد عقیده ابن تیمیّه حلّ دمه و ماله) الدرر الکامنه: ۱/۱۴۷، البدر الطالع: ۱/۶۷، مرآه الجنان للیافعی، ج ۲، ص ۲۴۲. نیز در همان ج۱، ص۱۵۴ میگوید:”مردم مسلمانان و علماء اسلام، نظرشان نسبت به ابن تیمیه، بعضی میگویند او زندیق و ملحد و بیدین و برخی میگویند او منافق است؛ چون نسبت به ساحت امیرالمؤمنین علی ابن ابوطالب (علیه السلام) جسارت و حرفهای بیربط زده است.”
۳. ابن حجر مکی، در کتابی که حتی علیه شیعه نوشته است، وقتی به ابن تیمیه میرسد میگوید: “خدا او را خوار و گمراه و کور و کر کرده است، و پیشوایان اهل سنّت و معاصرین وی از شافعیها، و مالکیها، و حنفیها، بر فساد افکار و اقوال او تصریح دارند.” (الفتاوی الحدیثه: ۸۶. بن تیمیّه عبد خذله اللّه، وأضلّه وأعماه، وأصمّه وأذلّه، وبذلک صرّح الأئمّه الذین بیّنوا فساد أحواله وکذب أقواله… وأهل عصرهم وغیرهم من الشافعیّه والمالکیّه والحنفیّه)
۴. ابن بطوطه، جهانگرد نامی مراکشی در سفرنامه اش مینویسد: “در دمشق یکی از بزرگان فقهای حنبلی به نام ابن تیمیّه را دیدم که در فنون مختلف سخن میگوید، ولی عقل او سالم نبود.” (رحله ابن بطوطه، ج ۱، ص ۵۷)
۵. محمّد بخاری (حنفی متوفّای سال ۸۴۱) در بدعتگذاری و تکفیر ابن تیمیّه بی پرده سخن گفته است، تا آنجا که در مجلس خود تصریح نموده است که اگر کسی ابن تیمیّه را «شیخ الاسلام» بداند، کافر است.(بدر الطالع، ج ۲، ص ۲۶۰)
۶. ابن حجر عسقلانی متوفّای ۸۵۲ و شوکانی متوفّای ۱۲۵۵، دو تن از عالمان بزرگ اهل سنّت مینویسند: قاضی شافعی دمشق دستور داد که در دمشق اعلام کنند که: “هر کس معتقد به عقاید ابن تیمیّه باشد، خون و مالش حلال است.” (الدرر الکامنه، ج ۱، ص ۱۴۷؛ البدر الطالع، ج ۱، ص ۶۷ و مرآه الجنان، ج ۲، ص ۲۴۲)
۷. حصنی دمشقی (از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را زندیق میداند. حصنی دمشقی مینویسد: “ابن تیمیّهای را که دریای علم توصیف میکنند، برخی از پیشوایان، او را زندیق (ملحد) مطلق میشمارند. علّت گفتار بعضی از پیشوایان هم این است که تمام آثار علمی ابن تیمیّه را بررسی کرده و به اعتقاد صحیحی برنخوردهاند؛ مگر این که وی در موارد متعدّد برخی از مسلمانان را تکفیر میکند و برخی دیگر را گمراه میداند. با این که کتابهای وی آمیخته به تشبیه حقّ به مخلوقات و تجسیم ذات باری تعالی و هم چنین جسارت به ساحت مقدّس رسول اکرم [صلی الله علیه و آله] و شیخین و تکفیر عبداللّه بن عباس است.”
حصنی دمشقی در جای دیگر مینویسد:”ابن تیمیّه گفته است: هر کس به مرده و یا فرد دور از نظر استغاثه کند … ظالم، گمراه و مشرک است. از این سخن ابن تیمیّه، بدن انسان میلرزد، این سخن، پیش از زندیق حرّان، ابن تیمیّه از دهان کسی در هیچ زمان و هیچ مکانی بیرون نیامده است. این زندیق نادان و خشک، داستان عمر را وسیلهای برای رسیدن به نیّت ناپاکش در بی اعتنایی به ساحت حضرت رسول اکرم، سیّد اوّلین و آخرین، قرار داده و با این سخنان بی اساس، مقام و منزلت آن حضرت را در دنیا پایین آورده است و مدّعی شده است که حرمت و رسالت آن بزرگوار پس از رحلت از بین رفته است. این عقیده به یقین کفر و در واقع زندقه و نفاق است.” (دفع الشبه عن الرسول، ص ۱۳۱)
۸. سُبْکی،(از بزرگان اهل سنت) ابن تیمیّه را بدعت گذار میداند. وی متوفّای سال ۷۵۶ هجری، از دانشمندان پرآوازه اهل سنّت و معاصر ابن تیمیّه مینویسد: «او در پوشش پیروی از کتاب و سنّت، در عقاید اسلامی بدعت گذاشت و ارکان اسلام را درهم شکست. او با اتّفاق مسلمانان به مخالفت برخاست و سخنی گفت که لازمه آن جسمانی بودن خدا و مرکّب بودن ذات اوست، تا آن جا که ازلی بودن عالَم را ملتزم شد و با این سخنان حتّی از ۷۳ فرقه نیز بیرون رفت» (طبقات الشافعیّه، ج ۹، ص ۲۵۳؛ السیف الصقیل، ص ۱۷۷ و الدرّه المضیئه فی الردّ علی ابن تیمیّه، ص ۵)
۹. ذهبی (متوفّای ۷۷۴) دانشمند بلندآوازه اهل سنّت که خود همانند ابن تیمیّه، حنبلی مذهب و در علم حدیث و رجال سرآمد عصر خویش بود، پیروان ابن تیمیه را بیگانه، فرومایه و مکّار میداند. ذهبی در نامهای خطاب به وی مینویسد: “ای بیچاره! آنان که از تو متابعت میکنند در پرتگاه زندقه و کفر و نابودی قرار دارند … نه این است که عمده پیروان تو عقب مانده، گوشه گیر، سبک عقل، عوام، دروغگو، کودن، بیگانه، فرومایه، مکّار، خشک، ظاهر الصلاح و فاقد فهم هستند. اگر سخن مرا قبول نداری آنان را امتحان کن و با مقیاس عدالت بسنج”.(“یا خیبه! من اتّبعک فإنّه معرض للزندقه والإنحلال … فهل معظم أتباعک إلاّ قعید مربوط، خفیف العقل، أو عامیّ، کذّاب، بلید الذهن، أو غریب واجم قویّ المکر، أو ناشف صالح عدیم الفهم، فإن لم تصدّقنی ففتّشهم وزِنْهم بالعدل …”)
تا آن جا که مینویسد: “گمان نمیکنم تو سخن مرا قبول کنی! و به نصیحتهای من گوش فرا دهی! تو با من که دوستت هستم این چنین برخورد میکنی پس با دشمنانت چه خواهی کرد؟ به خدا سوگند، در میان دشمنانت، افراد صالح و شایسته و عاقل و دانشور فراوانند، چنان که در میان دوستان تو افراد آلوده، دروغگو، نادان و بی عار زیاد به چشم میخورند.”(الإعلان بالتوبیخ، ص ۷۷ و تکمله السیف الصقیل، ص ۲۱۸.)
برخی از اساتید ابن تیمیه
پدرش شیخ المجد ابن تیمیه
شیخ زینالدین ابن المنجا
مجد الدین ابن عساکر
برخی از شاگردان ابن تیمیه
شمسالدین ابن قیم الجوزیه
ابو عبدالله محمد الذهبی صاحب میزان الاعتدال
اسماعیل بن عمر بن کثیر
محمد بن عبدالهادی المقدسی
ابوالعباس احمد بن الحسن الفارسی مشهور به قاضی الجبل
زینالدین عمر مشهور به ابن الوردی
انتقاد از ابن تیمیه
نیازمند مدرک
آثار ابن تیمیه
مقاله
در تفسیر
رساله در تفسیر وکیف یکون
تفسیر سوره الاخلاص
جواب أهل العلم والایمان
تفسیر المعوذتین
در عقاید
الایمان
الاستقامه
اقتضاء الصراط المستقیم
الفرقان بین أولیاء الرحمن وأولیاء الشیطان
التوسل والوسیله
الرساله الحمویه
الرساله التدمریه
العقیده الواسطیه
رساله مراتب الاداره
الاحتجاج بالقدر
بیان الهدی من الضلال
الجواب الصحیح
معتقدات اهل الضلال
معارج الوصول
السؤال عن العرش
بیان الفرقه الناجیه
درء تعارض العقل والنقل
منهاج السنه النبویه
ابطال قول الفلاسفه باثبات الجواهر العقلیه
شرح حدیث النزول
نقض المنطق
الرد علی المنطقیین
رفع الملام عن الأئمه الأعلام
الواسطه بین الحق والخلق
در فقه
رساله القیاس
القواعد
رساله الحسبه
الأمر بالمعروف
العقود
المظالم المشترکه
حقیقه الصیام
قصائد
القصیده التائیه